رمان گرگینه ی من

p⁵¹

ته : سلام..خوبی عزیزم...آت رو بغل می‌کنه..
ات : ها..عاره خوبم...ولی چرا دارید دعوا میکنید
ته : چیزی نیس
کوک : چرا هست جنابعالی می‌خوان برن با جیمین کتک کاری...
ته : که چی....عصبی
ات : نه ته لطفاً نرو
ته : آت ببیین چه بلایی سرت آورده.
ات : بشین....ته اون قصدش اینه که تورو بکشونه اونجا...توهم میخ.ای بری؟!...به درخواست اون عمل کنی؟!...
کوک : دارم از صبح بهش میگم...
اد : اصلا چرا نمیری قبیلتون؟!...اگه بری قبیلتون میشی فرمانروا اونم نمیتونه بهت آسیبی بزنه
ته : آت اونجا کسی منتظر من نیس
ات : چرا هست
ته : از کجا مطمئنی...
ات : دیشب پدرت رو دیدم..
ته : چ..چی تو رفتی اونجا
اد : ارع...گفت بهت بگم...که
دیدگاه ها (۱۶)

چند پارتی / رمان : عشق یک مافیا

بزارم پارت بعد رو؟!

رمان گرگینه ی من

بچه ها دیگه خسته شدم ⁹ پارت طولانی براتون گذاشتم ادامش فردا ...

#تناسخ_یک_مافیاPart:11 ات: وایییی خیلی نگرانم یعنی ر.ا کجا ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط