گیسو کمند رمان بوسع
گیسو کمند #رمان بوسع
part;9
بلاخره رضایت دادم برگردم
اروم باش کمند اون مرد عرب نیس اه نباشه اخر ک فروخته شدم
ی شلوار خیلیگشادو بزرگ پوشیده بود ک از ساق پاهاش بیرون تر بود اما جداب بود
وایی سیکس پکشو بالاتنه لخت بود ک ی جیغ کشیدم و برگشتم طرف دیگ اه لعنت بر شیطون مص خر دارم دیدش میزنم ن بابا عرب اینا فک کنم نیس
-شمم...ااااا للللختین ک ؟اوووف خجالت بکشین ؟اینجا مجرد داره هیییی چی من الهی دهنتو گل بگیر کمند بمیری کمند
ک صدای خندشو شنیدم ک گف :جالبی....یجوری میگی لختی انگار لخت مادر زادیم
-ببینید تروخدا رمزع این درو بگین من برم الان مامانم دق کرده
الان هزار خیال کردن الاله بابام و مامانم مامانم مریضه قلبش ناراحته
دیگ اشکم در امدع بود بعد با حرص گفتم:بعد اون چش ابیه مضخرف منو میفروشه ب عربا من چجوری اصلن برم خونمون دیگ
من ...مگ چیکارتون کردم
با صدای گیرا و خش دارش گفت:چ عربی ارادو میگی
باو اون از این شوخیای خرکی داره اصلن خودم بش گفتم تورو بدوزده
ک جیغ خفه کشیدم و برگشتم طرفش اما باز نیم برهنه بود
ک زود خفه خون گرفتم و برگشتم طرف دیگه و با عصبانیت و لکنت زبون ک وقتی استرس میگیرم ب سراغم امد -چچچـ...ی شششماااا گفتین
اخه چرا
ایندفعه محکم زد زیر خنده وگف؛حالت خوبه
چرا لهجش این جوریه هم خندم میگرف از لهجش هم عصبی میشدم ک بی دلیل میخندید +برگرد
-اااماا ...شمالختین
+عجبا ...پوشیدیم ما برگرد
اها اما باز برا اطمینان دستامو سپهر چشام کردم و با لای انگشتام دیدمش ن پوشیده بود و پوشیدن ک عرض کنم ی تیشرت طوسی خیلی خیلی نازک ک کل هیکلشو وبازوهاشو وسیکس پکشو نشون میداد
اخه ب اینام پول میدن
لم داد روی مبل سلطنتی با نمای طلایش و گیلاسشو سر کشید
اه الکلی متنفرم ازش نکنه الکل بشه خل شه
ک تند ذهنمو خوند و گفت /؛نترسین من با جنبم
اینجا چ خبرع ن انگار ڋهن خون بود
ولی من موندم چرا مص،گاو دارم نگاش میکنم دید من کاری نمیکنم و از خنگیم باخبر شد گفت؛نمیشینی؟
ک ی نفس عمیق کشیدم و گفتم ؛ببیند اقای....+لئون
-ببینید اقای لئون ....+لئون ..عصبی گفتم :مگ من دارم عربی حرف میزنم شما نمیفهمید من اسمتتونو میگم یکم تعجب کردو گفت :لئون صدام کن اقا ماقا نمیخاد
-من با ادمای ک چن مین اشناشدم مفرد صداشون نمیکنم
+اما من و شما خیلی باهم کار داریم ب نفعتونه از اولش باهامون همکاری کنین
-اما بین اینهمه ادم چرا اخه من ؟
+چون من پسندیدمت و باید همکاری کنی
-من هیچ همکاری باشما ندارم و بسمت در رفتم و خاستم دستگیرو بکشم ک با صدای گیرا و با لهجش گفت:فک کنم ی خاهر داری الاله ۱۳سالشه و خیلی داغ میتونم...
-خفهشید ..
part;9
بلاخره رضایت دادم برگردم
اروم باش کمند اون مرد عرب نیس اه نباشه اخر ک فروخته شدم
ی شلوار خیلیگشادو بزرگ پوشیده بود ک از ساق پاهاش بیرون تر بود اما جداب بود
وایی سیکس پکشو بالاتنه لخت بود ک ی جیغ کشیدم و برگشتم طرف دیگ اه لعنت بر شیطون مص خر دارم دیدش میزنم ن بابا عرب اینا فک کنم نیس
-شمم...ااااا للللختین ک ؟اوووف خجالت بکشین ؟اینجا مجرد داره هیییی چی من الهی دهنتو گل بگیر کمند بمیری کمند
ک صدای خندشو شنیدم ک گف :جالبی....یجوری میگی لختی انگار لخت مادر زادیم
-ببینید تروخدا رمزع این درو بگین من برم الان مامانم دق کرده
الان هزار خیال کردن الاله بابام و مامانم مامانم مریضه قلبش ناراحته
دیگ اشکم در امدع بود بعد با حرص گفتم:بعد اون چش ابیه مضخرف منو میفروشه ب عربا من چجوری اصلن برم خونمون دیگ
من ...مگ چیکارتون کردم
با صدای گیرا و خش دارش گفت:چ عربی ارادو میگی
باو اون از این شوخیای خرکی داره اصلن خودم بش گفتم تورو بدوزده
ک جیغ خفه کشیدم و برگشتم طرفش اما باز نیم برهنه بود
ک زود خفه خون گرفتم و برگشتم طرف دیگه و با عصبانیت و لکنت زبون ک وقتی استرس میگیرم ب سراغم امد -چچچـ...ی شششماااا گفتین
اخه چرا
ایندفعه محکم زد زیر خنده وگف؛حالت خوبه
چرا لهجش این جوریه هم خندم میگرف از لهجش هم عصبی میشدم ک بی دلیل میخندید +برگرد
-اااماا ...شمالختین
+عجبا ...پوشیدیم ما برگرد
اها اما باز برا اطمینان دستامو سپهر چشام کردم و با لای انگشتام دیدمش ن پوشیده بود و پوشیدن ک عرض کنم ی تیشرت طوسی خیلی خیلی نازک ک کل هیکلشو وبازوهاشو وسیکس پکشو نشون میداد
اخه ب اینام پول میدن
لم داد روی مبل سلطنتی با نمای طلایش و گیلاسشو سر کشید
اه الکلی متنفرم ازش نکنه الکل بشه خل شه
ک تند ذهنمو خوند و گفت /؛نترسین من با جنبم
اینجا چ خبرع ن انگار ڋهن خون بود
ولی من موندم چرا مص،گاو دارم نگاش میکنم دید من کاری نمیکنم و از خنگیم باخبر شد گفت؛نمیشینی؟
ک ی نفس عمیق کشیدم و گفتم ؛ببیند اقای....+لئون
-ببینید اقای لئون ....+لئون ..عصبی گفتم :مگ من دارم عربی حرف میزنم شما نمیفهمید من اسمتتونو میگم یکم تعجب کردو گفت :لئون صدام کن اقا ماقا نمیخاد
-من با ادمای ک چن مین اشناشدم مفرد صداشون نمیکنم
+اما من و شما خیلی باهم کار داریم ب نفعتونه از اولش باهامون همکاری کنین
-اما بین اینهمه ادم چرا اخه من ؟
+چون من پسندیدمت و باید همکاری کنی
-من هیچ همکاری باشما ندارم و بسمت در رفتم و خاستم دستگیرو بکشم ک با صدای گیرا و با لهجش گفت:فک کنم ی خاهر داری الاله ۱۳سالشه و خیلی داغ میتونم...
-خفهشید ..
۱۳.۳k
۱۵ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.