شق اول دو دوست
شق اول دو دوست
P4
«از زبان شادلین»
من منتظر مهدیه موندم تا از فروشگاه بیاد دیدم در زدن در و باز کردم مهدیه را کشیدم داخل که با عصبانیت خریدها را گذاشت و گفت = خب خب می شنوم بگو ببینم چی شد من و تنها گذاشتی هااااااا ( با عصبانیت)
دیدم خیلی عصبانیه بهش گفتم من جونگکوک و دیدم که دعوامون شد و چون اون پاش و گذاشته بود روی پای من منم با بسته ی شیر موز زدم تو پاش و گذاشتم و فرار کردم که نیاد دنبالم به خاطر همین اومدم خونه😃😅
= آها ok.....ولی به هر حال باید دم در وایمیستادی تا من بیام....دیگه باهات قهرم
÷ مهدیه جونم عشقم تروخداااااآا اگه تو قهر کنی من افسرده می شم.....چی..کار کنم که باهام آشتی کنی😃🥺🥺🥺
= خب بگذار فکر کنم...... و یک اینکه باید فیلم بذاری و تا موقعی که من بیدارم تو هم باید بیدار باشی....دو اینکه فیلم ترسناک باشه💀
÷ مهدیه خیلی بدی می دونی من اگه فیلم ترسناک ببینم که شب باز خیالاتی می شم...اما باشع به خاطر تو فقط
= آفرین کوچولو
÷ آیشششش...چینجاااااا...باز گفت بابا فقط چهار روز بزرگتری هاااااااااا😑😑😑
= حالا بازم بزرگ ترم😎😎
«ویو مهدیه»
از فروشگاه اومدم بیرون و به سمت خونه رفتم شادلین و دیدم خریدارو گذاشتم زمین و باعصبانیت گفتم که چی شده و اینا و اونم گفت که چه اتفاقی افتاده یه پوزخند زدم و گفتم حالا من باهات قهرم که بعد گفت باید چیکار کنم آشتی کنی من نمی ترسیدم ولی شادلین از فیلم ترسناک می ترسید منم دست گذاشتم روی نقطه ضعفش😎😎
که یک عالمه شیرموز و کیک و چیپس و ماست آورد فیلم رو گذاشت که اسمش ...... ( اسمش را گفت مثلا)
= واییییییی ( جیغ) خدایا شادلین این چه فیلمیه چرا انقدر ترسناک
÷ چ...چ....ی... می....گی. ( جیغ ) عررررررررر
= دیدم داره جیغ میزنه گفتم چته شادلین الو الوووووووووتازه به خودش آمد و گفت
÷ وااااای ....تو ب....ودی .....صدام زدی آره؟
= آره...ببین نترس دستت را بده اگه کسی آمد میزنیم تو سرش ( دیگه هیچیییی مهدیه هم ترسو شد ) 🤦🏻♀️
«ویو شادلین »
وای داشتم از ترس می مردم وقتی جاهای ترسناکش میومدجیغ میزدم دست خودم نبود که مهدیه صدام زد و به خودم اومدم دیدم دارن زنگ در رو می زنن سکته کردم به مهدیه گفتم اون بره و اگه مرد منم نمی یام پیشش ( بچه زیاد فیلم دیده ) 😂
= وااای شادلین جو نده
«ویو شوگا»
روی مبل نشسته بودیم که یهو صدای جیغ اومد به جونگکوک نگاه کردم و گفتم
&صدای جیغ از کجا اومد
+فکر کنم از خونه بغلیه
&بریم ببینیم چیشده
+هیونگ مگه ما فضولیم
&بد میکنم نگران میشم پاشو بیا بریم ببینیم چیشده
+هوففففف...باشه
رفتیم خونه بغلی و در زدم که دیدم که دختر اومد و بازم مهدیه بود دیگه من فکر کنم زمان مردن منه همش اینو میبینم شاید فرشته ی نجات منه ( خدانکنه شوگاااا)
= شما اینجا چیکار میکنید؟(با تعجب)
& خب صدای جیغ اومد ما هم اومدیم ببینیم چی شده
= آها...بخشید داشتیم فیلم ترسناک می دیدیم
+ آها ما هم فیلم ترسناک دوست داریم دعوتمون نمیکنی تو؟
& اما
+ اما نداریم...بیا بریم دیگه
& باشه پس می یایم
«ویو جونگکوک»
رفتیم تو منو شوگا دیدم شادلین نیست خیلی ناراحت شدم ولی بروی خودم نیاوردم که مهدیه شادلین رو صدا زد خوشحال شدم نمی دونم چرا اینطوری می شم ولی قلبم تند تند می زنه وقتی میبینمش ( عاشقی پسرم...عاشق🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️)
دیدم با یک قابلمه شادلین اومد از خنده مردم که یهو یه چیزی خیلی محکم خورد توی سرم خیلی دردم گرفت دیدم شادلینه...هیچی نگفتم...
یهو یه فکری به سرم زد و که از کیفم مشروب درآوردم و دادم به شوگا...داشت با تعجب نگام می کرد گفتم ندزدیم که از فروشگاه خریدم😶....
P4
«از زبان شادلین»
من منتظر مهدیه موندم تا از فروشگاه بیاد دیدم در زدن در و باز کردم مهدیه را کشیدم داخل که با عصبانیت خریدها را گذاشت و گفت = خب خب می شنوم بگو ببینم چی شد من و تنها گذاشتی هااااااا ( با عصبانیت)
دیدم خیلی عصبانیه بهش گفتم من جونگکوک و دیدم که دعوامون شد و چون اون پاش و گذاشته بود روی پای من منم با بسته ی شیر موز زدم تو پاش و گذاشتم و فرار کردم که نیاد دنبالم به خاطر همین اومدم خونه😃😅
= آها ok.....ولی به هر حال باید دم در وایمیستادی تا من بیام....دیگه باهات قهرم
÷ مهدیه جونم عشقم تروخداااااآا اگه تو قهر کنی من افسرده می شم.....چی..کار کنم که باهام آشتی کنی😃🥺🥺🥺
= خب بگذار فکر کنم...... و یک اینکه باید فیلم بذاری و تا موقعی که من بیدارم تو هم باید بیدار باشی....دو اینکه فیلم ترسناک باشه💀
÷ مهدیه خیلی بدی می دونی من اگه فیلم ترسناک ببینم که شب باز خیالاتی می شم...اما باشع به خاطر تو فقط
= آفرین کوچولو
÷ آیشششش...چینجاااااا...باز گفت بابا فقط چهار روز بزرگتری هاااااااااا😑😑😑
= حالا بازم بزرگ ترم😎😎
«ویو مهدیه»
از فروشگاه اومدم بیرون و به سمت خونه رفتم شادلین و دیدم خریدارو گذاشتم زمین و باعصبانیت گفتم که چی شده و اینا و اونم گفت که چه اتفاقی افتاده یه پوزخند زدم و گفتم حالا من باهات قهرم که بعد گفت باید چیکار کنم آشتی کنی من نمی ترسیدم ولی شادلین از فیلم ترسناک می ترسید منم دست گذاشتم روی نقطه ضعفش😎😎
که یک عالمه شیرموز و کیک و چیپس و ماست آورد فیلم رو گذاشت که اسمش ...... ( اسمش را گفت مثلا)
= واییییییی ( جیغ) خدایا شادلین این چه فیلمیه چرا انقدر ترسناک
÷ چ...چ....ی... می....گی. ( جیغ ) عررررررررر
= دیدم داره جیغ میزنه گفتم چته شادلین الو الوووووووووتازه به خودش آمد و گفت
÷ وااااای ....تو ب....ودی .....صدام زدی آره؟
= آره...ببین نترس دستت را بده اگه کسی آمد میزنیم تو سرش ( دیگه هیچیییی مهدیه هم ترسو شد ) 🤦🏻♀️
«ویو شادلین »
وای داشتم از ترس می مردم وقتی جاهای ترسناکش میومدجیغ میزدم دست خودم نبود که مهدیه صدام زد و به خودم اومدم دیدم دارن زنگ در رو می زنن سکته کردم به مهدیه گفتم اون بره و اگه مرد منم نمی یام پیشش ( بچه زیاد فیلم دیده ) 😂
= وااای شادلین جو نده
«ویو شوگا»
روی مبل نشسته بودیم که یهو صدای جیغ اومد به جونگکوک نگاه کردم و گفتم
&صدای جیغ از کجا اومد
+فکر کنم از خونه بغلیه
&بریم ببینیم چیشده
+هیونگ مگه ما فضولیم
&بد میکنم نگران میشم پاشو بیا بریم ببینیم چیشده
+هوففففف...باشه
رفتیم خونه بغلی و در زدم که دیدم که دختر اومد و بازم مهدیه بود دیگه من فکر کنم زمان مردن منه همش اینو میبینم شاید فرشته ی نجات منه ( خدانکنه شوگاااا)
= شما اینجا چیکار میکنید؟(با تعجب)
& خب صدای جیغ اومد ما هم اومدیم ببینیم چی شده
= آها...بخشید داشتیم فیلم ترسناک می دیدیم
+ آها ما هم فیلم ترسناک دوست داریم دعوتمون نمیکنی تو؟
& اما
+ اما نداریم...بیا بریم دیگه
& باشه پس می یایم
«ویو جونگکوک»
رفتیم تو منو شوگا دیدم شادلین نیست خیلی ناراحت شدم ولی بروی خودم نیاوردم که مهدیه شادلین رو صدا زد خوشحال شدم نمی دونم چرا اینطوری می شم ولی قلبم تند تند می زنه وقتی میبینمش ( عاشقی پسرم...عاشق🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️)
دیدم با یک قابلمه شادلین اومد از خنده مردم که یهو یه چیزی خیلی محکم خورد توی سرم خیلی دردم گرفت دیدم شادلینه...هیچی نگفتم...
یهو یه فکری به سرم زد و که از کیفم مشروب درآوردم و دادم به شوگا...داشت با تعجب نگام می کرد گفتم ندزدیم که از فروشگاه خریدم😶....
۴.۰k
۲۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.