پارت ④
پارت ④
- نباید جواب بدی؟
+چیکارمی؟
- دوست پسرت
جیمین : اوههههههه
+چیمیگی واسه خودت؟
-من... چیزه هواسم نبود
کوک: عروسیتون کِیه؟
+-خفه شوووووو
نامجون: خنده... ولش کنید بچه ها
+من بمیرمممم با این خرس ازدواج نمیکنمممممممم
الکس : ات وسایلتو گذاشتم تو اتاقت من برم؟
کوک: اتتت؟ از کی تا حالا بادیگاردت اسمتو میگه؟
+ نه بلکه بادیگاردمه .. رفیق چند سالم هم بود و هست
- با پسر؟
+چطور با هفت تا پسر یه جا زندگی میکنم نمیتونم دوست داشته باشم؟ اونم پسررر؟
-پرو
+خودتی
جین : بسه مشکلی تو باند نیست؟
+نه
جین : خب خوبه
+چطور
نامجون : چرا بچه رو میترسونی؟ برای ما نامه اومده به باند اون چه ربطی داره؟
+چیشد؟ نامه؟
شوگا : چان نامه فرستاده میگه بلخره شکستتون میدم
+پفیوزه ولش کنید زر میزنه اون سری از دستم کتک خورد
کوک: اینو راست میگی من بودم
-این؟ فسقله بچه.؟
+حوصله تو یکی رو ندارم 🙂
جین :نگاهش یعنی جرعت داری یه بار دیگه بگو *خنده
-فسقلی؟
+خرس عسلی ؟
-اتتت
+خرسی عسلی؟؟؟؟
ته اومد سمتم که سریع رفتم بالا اونم پشت سرم
-وایسا
+مثلا مافیایی ؟
-تو چی؟
-اخ
+چی شد
-گرفتمت
منو بلند کرد... برد سمت اتاق خودش درو باز کرد و مستقیم رفت سمت دری که روبه روم بود که جیغ کشیدم...
اسلاید بعد... الکس * 🚬
- نباید جواب بدی؟
+چیکارمی؟
- دوست پسرت
جیمین : اوههههههه
+چیمیگی واسه خودت؟
-من... چیزه هواسم نبود
کوک: عروسیتون کِیه؟
+-خفه شوووووو
نامجون: خنده... ولش کنید بچه ها
+من بمیرمممم با این خرس ازدواج نمیکنمممممممم
الکس : ات وسایلتو گذاشتم تو اتاقت من برم؟
کوک: اتتت؟ از کی تا حالا بادیگاردت اسمتو میگه؟
+ نه بلکه بادیگاردمه .. رفیق چند سالم هم بود و هست
- با پسر؟
+چطور با هفت تا پسر یه جا زندگی میکنم نمیتونم دوست داشته باشم؟ اونم پسررر؟
-پرو
+خودتی
جین : بسه مشکلی تو باند نیست؟
+نه
جین : خب خوبه
+چطور
نامجون : چرا بچه رو میترسونی؟ برای ما نامه اومده به باند اون چه ربطی داره؟
+چیشد؟ نامه؟
شوگا : چان نامه فرستاده میگه بلخره شکستتون میدم
+پفیوزه ولش کنید زر میزنه اون سری از دستم کتک خورد
کوک: اینو راست میگی من بودم
-این؟ فسقله بچه.؟
+حوصله تو یکی رو ندارم 🙂
جین :نگاهش یعنی جرعت داری یه بار دیگه بگو *خنده
-فسقلی؟
+خرس عسلی ؟
-اتتت
+خرسی عسلی؟؟؟؟
ته اومد سمتم که سریع رفتم بالا اونم پشت سرم
-وایسا
+مثلا مافیایی ؟
-تو چی؟
-اخ
+چی شد
-گرفتمت
منو بلند کرد... برد سمت اتاق خودش درو باز کرد و مستقیم رفت سمت دری که روبه روم بود که جیغ کشیدم...
اسلاید بعد... الکس * 🚬
۳.۳k
۱۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.