ستاره ی درخشان من

پارت چهاردهم

شوگا : از اینکه ا/ت تلفونو روم قطع کرد خیلی تعجب کردم. ا/ت خیلی عوض شده. یعنی من کاری کردم. به هرحال باید ازش بپرسم. اگه زنگ بزنم جواب نمیده ولی بهش پیم میدم. ( گوشیو برداشت که پیم بده ) ا/ت واقعا دلیل این کارهای مسخرتو نمیفهمم. به هرحال شاید من کاری کردم که از دستم ناراحتی. میشه خواهش کنم سر ساعت 6 عصر بیای بریم پارک و همون بستنی فروشی که باهم میریم. میخوام دیگه از دستم ناراحت نباشی و یک چیز هست که میخام بهت بگم( پیامو ارسال کردم )

ا/ت : بعد از تماس تلفنی شوگا بهم پیام داد. پیامشو خوندم. واقعا نمیخاستم بهش نه بگم ولی اگه توی خطر بیوفته چی. به هر حال باید بهش پیم بدم
( درحال نوشتن ) ببخشید شوگا امروز خیلی کار دارم نمیتونم بیام. ( ارسال)

شوگا : پیامو خوندم. واقعا قلبم به 1000 تیکه تبدیل شد. این هیچوقت بهم نه نمیگفت. شاید با این کارهاش میخاد بهم بفهمونه که نمیخاد با من باشه یا اینکه یکی دیگرو دوست داره. به هر حال بهش وقت میدم شاید عقلش اومد سرجاش.( پیام دادم ) باشه ا/ت هر جور راحتی ولی هروقت خواستی بگو میریم بیرون

ا/ت : جواب پیامو داد انگاری ناراحت بود واقعا کاری دیگه از دستم بر نمیاد. و براش پیام نوشتم. باشه ممنون. ( پیام ارسال شد)
دیگه بعد اون پیام هیچی نگفت. گوشیو گذاشتم کنار و برای خودم نودل درست کردم.....


شرط نداره.
#لایک
#کامنت
#حمایت
این پارت هم نوشتم ولی شما اصلا حمایت نمیکنید.