مظلوم ترین مرد عالم
مظلوم ترین مرد عالم
مانده ام در بیان مظلومیت مولایمان حضرت حجت... مظلوم بی نظیر تاریخ ! چگونه بنویسمش تا واژه ها ، با تمام ناتوانی و محدودیتشان بار معنارا به خوبی برسانند؟
از یک جایی شروع می کنم ،شاید توانستم.. :
بسم الله الرحمن الرحیم
امیرمومنان پس از بیست و پنج سال خانه نشینی ،سرانجام خلافت ظاهری را گرفت و در خطبه ای چنین توصیف فرمود: ...پس صبر کردم،آن هم در حالی که در چشمانم خار بود و در گلویم استخوان... یعنی می دید و گفتن نمی توانست. چه گذشت بر سر مولا در این سالهای سیاه؟
شهادت حضرت صدیقه اطهر _سلام الله علیها_ ؛ نابودی سنت رسول الله _صلی الله علیه وآله_ ؛ گسترش سنت مجعول یهود؛ منع حدیث ؛ شادخواری و تاراج بیت المال؛ و بسیاری دیگر.. . اینها را می دید و دست به شمشیر نمی برد.
باری،آن حضرت را مظلوم می خوانیم .برای این مظلومیت می گرییم.. الحق که مظلوم بود..خودشان هم خود را مظلوم می خواندند..
بیست و پنج سال نگریست و گریست به حال دین و امت.. بیست و پنج سال درد کشید..
حال اگر این تعداد سالها را افزایش دهیم چه؟ به جای بیست وپنج سال ، اگر صد سال باشد چه؟ فراتر و فراتر از باورتان بگویم : پانصد سال چه؟ وای چه دردناک است! درد ممتد پیچیده در دهه ها و سده ها را باید تصور کرد. تصورش کنید.
نمی دانم آیا تاب این تصویر و تصور را دارید یا نه... نمیدانم آیا می توانید احساس کنید این گذر قرنهای رنج را یا نه... باید یک سال رنج را در ذهن بیاوری تا بتوانی تصور ذهنی ات را بسازی. هزار و صد واندی سال غیبت و دوری از امت دردناک نیست؟ این جمله را واژه واژه بچشید. هزار د صد و اندی سال؟ آری هزار و صد و اندی سال ... سالهایی که ما تاب یک ساعتشان را نداریم... رنجی مضاعف و دردی بی نظیر.
آی مردم پاکدل و روشن ضمیر ، در این قریب به دوازده قرن به تماشای نابودی دین نشستن و غصه خوردن مظلومیت نیست؟ آیا تاب فهم و دریافت این گزاره های گریزپا را داریم؟ حکایت بی خبری سواره از حال پیاده است. باید چند روزی در زندان افرادی باشیم تا با یاد کردن آن چند روز حال محبوس را بفهمیم. هزار و صد و اندی سال یعنی حدودا دوازده قرن ، آنهم رنجی بی مانند. برای این است که می گویم نمی توانیم درک کنیم مظلومیت امام غریب غایب را .
امیرمومنان _علیه السلام_ یاران اندکشماری داشت تا در کنار چاه پیششان عقدهء دل واگشاید و بث الشکوی کند. آوارهء غیبت و رانده شده و گریزان [الطرید ،الشرید] نبود.. سلمان ها و مقدادها و ابوذرها و عمارها را داشت.. امام عصر چه؟
سالها که هیچ، قرنها گذشت و در این ساعتها و روزها گرفتار غیبت است همچنان.. اقتضای غیبت دیدن و دم نیاوردن است..
چه دیدید و چه می بیند! گرسنگی، مرگ شیعیان ،مثله کردن و تکه تکه کردن دین، درد فراگیر، حاکمیت شهوت و لذت بر جهان ،خشکسالی عاطفه ها، رنجمندی مومنان، زندانهای پر از بیگناهان ، و مانند اینها.
می بیند که ناموس شیعه حراج می شود! خون شیعه مباح و بی بهاست، دینداری عار و بی کلاسی است، ..
[خودتان بهتراز من می توانید بشمارید نکبت های امروز را...]
خلاصهء خلاصه بگویم : مومنی سوخته دل در بالاسر حضرت سید الشهدا _علیه السلام_ یعنی تحت قبه مبارکه، یقین کرد که همان دم حاجت مستجابی دارد. بطلبد . لذا از خدا خواست که امام زمان _علبه السلام_ را زیارت کند. چند دقیقه بعد شخص روحانی دلربا وباوقاری می بیند که کنارش به زیارت مشغول است. سلام می کند و پاسخ می گیرد و می پرسد :
_شما کیستید؟
پاسخ می شنود:
_ "من مظلومترین مرد عالم ام " .
پاسخ را نمی پسندد. می انگارد که از طلاب نجف است که تقدیر و تکریم نشده و اکنون پرتوقع و طلبکار شده است.
اما در همان دم از دیدگانش پنهان می شود.
به نظر شما آیا ما اکنون طبق میل آن حضرت زندگی می کنیم؟
آیا به آن حضرت ظلم نمی کنیم؟
آیا منتظر ظهوریم؟
آیا خود را آماده کرده ایم؟
هان؟
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
برای حمایت از ما لطفا share کنید
پیج فرهنگی مذهبی چشم انتظاران مهدی (عج)
http://line.me/ti/p/%40suh1318r
مانده ام در بیان مظلومیت مولایمان حضرت حجت... مظلوم بی نظیر تاریخ ! چگونه بنویسمش تا واژه ها ، با تمام ناتوانی و محدودیتشان بار معنارا به خوبی برسانند؟
از یک جایی شروع می کنم ،شاید توانستم.. :
بسم الله الرحمن الرحیم
امیرمومنان پس از بیست و پنج سال خانه نشینی ،سرانجام خلافت ظاهری را گرفت و در خطبه ای چنین توصیف فرمود: ...پس صبر کردم،آن هم در حالی که در چشمانم خار بود و در گلویم استخوان... یعنی می دید و گفتن نمی توانست. چه گذشت بر سر مولا در این سالهای سیاه؟
شهادت حضرت صدیقه اطهر _سلام الله علیها_ ؛ نابودی سنت رسول الله _صلی الله علیه وآله_ ؛ گسترش سنت مجعول یهود؛ منع حدیث ؛ شادخواری و تاراج بیت المال؛ و بسیاری دیگر.. . اینها را می دید و دست به شمشیر نمی برد.
باری،آن حضرت را مظلوم می خوانیم .برای این مظلومیت می گرییم.. الحق که مظلوم بود..خودشان هم خود را مظلوم می خواندند..
بیست و پنج سال نگریست و گریست به حال دین و امت.. بیست و پنج سال درد کشید..
حال اگر این تعداد سالها را افزایش دهیم چه؟ به جای بیست وپنج سال ، اگر صد سال باشد چه؟ فراتر و فراتر از باورتان بگویم : پانصد سال چه؟ وای چه دردناک است! درد ممتد پیچیده در دهه ها و سده ها را باید تصور کرد. تصورش کنید.
نمی دانم آیا تاب این تصویر و تصور را دارید یا نه... نمیدانم آیا می توانید احساس کنید این گذر قرنهای رنج را یا نه... باید یک سال رنج را در ذهن بیاوری تا بتوانی تصور ذهنی ات را بسازی. هزار و صد واندی سال غیبت و دوری از امت دردناک نیست؟ این جمله را واژه واژه بچشید. هزار د صد و اندی سال؟ آری هزار و صد و اندی سال ... سالهایی که ما تاب یک ساعتشان را نداریم... رنجی مضاعف و دردی بی نظیر.
آی مردم پاکدل و روشن ضمیر ، در این قریب به دوازده قرن به تماشای نابودی دین نشستن و غصه خوردن مظلومیت نیست؟ آیا تاب فهم و دریافت این گزاره های گریزپا را داریم؟ حکایت بی خبری سواره از حال پیاده است. باید چند روزی در زندان افرادی باشیم تا با یاد کردن آن چند روز حال محبوس را بفهمیم. هزار و صد و اندی سال یعنی حدودا دوازده قرن ، آنهم رنجی بی مانند. برای این است که می گویم نمی توانیم درک کنیم مظلومیت امام غریب غایب را .
امیرمومنان _علیه السلام_ یاران اندکشماری داشت تا در کنار چاه پیششان عقدهء دل واگشاید و بث الشکوی کند. آوارهء غیبت و رانده شده و گریزان [الطرید ،الشرید] نبود.. سلمان ها و مقدادها و ابوذرها و عمارها را داشت.. امام عصر چه؟
سالها که هیچ، قرنها گذشت و در این ساعتها و روزها گرفتار غیبت است همچنان.. اقتضای غیبت دیدن و دم نیاوردن است..
چه دیدید و چه می بیند! گرسنگی، مرگ شیعیان ،مثله کردن و تکه تکه کردن دین، درد فراگیر، حاکمیت شهوت و لذت بر جهان ،خشکسالی عاطفه ها، رنجمندی مومنان، زندانهای پر از بیگناهان ، و مانند اینها.
می بیند که ناموس شیعه حراج می شود! خون شیعه مباح و بی بهاست، دینداری عار و بی کلاسی است، ..
[خودتان بهتراز من می توانید بشمارید نکبت های امروز را...]
خلاصهء خلاصه بگویم : مومنی سوخته دل در بالاسر حضرت سید الشهدا _علیه السلام_ یعنی تحت قبه مبارکه، یقین کرد که همان دم حاجت مستجابی دارد. بطلبد . لذا از خدا خواست که امام زمان _علبه السلام_ را زیارت کند. چند دقیقه بعد شخص روحانی دلربا وباوقاری می بیند که کنارش به زیارت مشغول است. سلام می کند و پاسخ می گیرد و می پرسد :
_شما کیستید؟
پاسخ می شنود:
_ "من مظلومترین مرد عالم ام " .
پاسخ را نمی پسندد. می انگارد که از طلاب نجف است که تقدیر و تکریم نشده و اکنون پرتوقع و طلبکار شده است.
اما در همان دم از دیدگانش پنهان می شود.
به نظر شما آیا ما اکنون طبق میل آن حضرت زندگی می کنیم؟
آیا به آن حضرت ظلم نمی کنیم؟
آیا منتظر ظهوریم؟
آیا خود را آماده کرده ایم؟
هان؟
اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج
برای حمایت از ما لطفا share کنید
پیج فرهنگی مذهبی چشم انتظاران مهدی (عج)
http://line.me/ti/p/%40suh1318r
۲.۴k
۱۷ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.