Devil...
Devil...
پارت چهل و یک
__________________
وارد فروشگاه شدند جونگکوک نگاهی به قفسه ها انداخت ...
_چرا باید امروز بار جدید بیاره آخه....
تهیونگ دستش رو روی شونه جونگکوک گذاشت و چند تا ضربه زد
ته:نگران نباش قول میدیم زیاد خرید نکنیم ...
_امیدو....
ته:ا.ت بدو بریم هدف؟!
ات:خالی کردن کارت جونگکوک
ته:ایول...
جونگکوک به رفتن اونا سمت قفسه ها نگاه کرد
_خوب بود نمیخواست زیاد خرید کنه ...
بالاخره بعد نیم ساعت جونگکوک یقه هر دو نفر گرفت و سمت صندوق برد....
_تعارف نکنید صندوق دار رو هم بگیرید اگر میخواید...
دختر پشت صندوق نگاهی به جونگکوک کرد...
ا.ت دست تهیونگ رو گرفت و به سمت بیرون رفت
ات:جونگکوکا حساب کن بعد بیارشون ...
_چشم قربان میخواید خودتون هم ببرم ؟!
ته:نه فعلا که خسته نیستیم هرجا خواستیم بهت میگیم....
وارد خونه شدند ...همه پسرا نشسته بودن و با هم حرف میزدن ....
نامجون نگاهی به پلاستیک ها کرد....
نامجون:مگه فقط خوراکی نبود؟!
_هیونگ داری میگی بود...به لطف این دو نفر لباس هم اضافه شد....
یکدفعه جونگکوک برگشت سمت تهیونگ
_توعه....جنگل میری که پک کامل جنگل گردی رو با پنج میلیون وون خریدی ؟!...
ته:...
ات:آره دیگه قراره بریم...
_تو. حرف نزن که آنقدر دارم از دستت حرص میخورم همین وسط قابلیت ح،ا،م،ل،ه کردنت رو دارم....آخعهه من موندم قایق بادی میخوای کجا بزارییییی.....
یونگی بلند شد سمت جونگکوک رفت
یونگی:حالا هول نکن نارنگی خریدی؟!
ته:بلههه هیونننگگگ بفرماااا....
پرش زمانی به چند روز بعد جنگل*
توی جنگل دور آتیش نشسته بودن تهیونگ داشت داستان ترسناک تعریف میکرد و همه بادقت گوش میکردند....تنها کسی که میترسید ا.ت بود که کِز کرده بود تو بغل جونگکوک ....
همینجوری داشت تعریف میکرد که....
جیهوپ:ببینم جونگکوک کو؟؟
یکدفعه همه برگشتند
ات:ج،جونگکوک کوش؟!نکنه اون دلقک برده باشتش؟!
جین:ا.ت چی میگی وسط جنگل هستیم ها...ولی خب...اگر واقعا برده باشتش و الان....
نامجون:جین میبینی میترسه داری اذیتش میکنی؟!
جیمین:بهتر نیست دنبالش بگردیم ؟!
همه بلند شدن و هر کس یکم اطرافش رو دید ....
دوباره دور هم جمع شدن
ته:هیچ جا نیست
یونگی:راست میگه سمت منم نبود....
ات؛یعنی چیییی....
همون موقع صدا خش خش برگ ها اومد که ....
نظر یادت نره رفیق !!
#bts#army#fake#BTS#ARMY#BANGTAN#JUNGKOOK#jk#JK
پارت چهل و یک
__________________
وارد فروشگاه شدند جونگکوک نگاهی به قفسه ها انداخت ...
_چرا باید امروز بار جدید بیاره آخه....
تهیونگ دستش رو روی شونه جونگکوک گذاشت و چند تا ضربه زد
ته:نگران نباش قول میدیم زیاد خرید نکنیم ...
_امیدو....
ته:ا.ت بدو بریم هدف؟!
ات:خالی کردن کارت جونگکوک
ته:ایول...
جونگکوک به رفتن اونا سمت قفسه ها نگاه کرد
_خوب بود نمیخواست زیاد خرید کنه ...
بالاخره بعد نیم ساعت جونگکوک یقه هر دو نفر گرفت و سمت صندوق برد....
_تعارف نکنید صندوق دار رو هم بگیرید اگر میخواید...
دختر پشت صندوق نگاهی به جونگکوک کرد...
ا.ت دست تهیونگ رو گرفت و به سمت بیرون رفت
ات:جونگکوکا حساب کن بعد بیارشون ...
_چشم قربان میخواید خودتون هم ببرم ؟!
ته:نه فعلا که خسته نیستیم هرجا خواستیم بهت میگیم....
وارد خونه شدند ...همه پسرا نشسته بودن و با هم حرف میزدن ....
نامجون نگاهی به پلاستیک ها کرد....
نامجون:مگه فقط خوراکی نبود؟!
_هیونگ داری میگی بود...به لطف این دو نفر لباس هم اضافه شد....
یکدفعه جونگکوک برگشت سمت تهیونگ
_توعه....جنگل میری که پک کامل جنگل گردی رو با پنج میلیون وون خریدی ؟!...
ته:...
ات:آره دیگه قراره بریم...
_تو. حرف نزن که آنقدر دارم از دستت حرص میخورم همین وسط قابلیت ح،ا،م،ل،ه کردنت رو دارم....آخعهه من موندم قایق بادی میخوای کجا بزارییییی.....
یونگی بلند شد سمت جونگکوک رفت
یونگی:حالا هول نکن نارنگی خریدی؟!
ته:بلههه هیونننگگگ بفرماااا....
پرش زمانی به چند روز بعد جنگل*
توی جنگل دور آتیش نشسته بودن تهیونگ داشت داستان ترسناک تعریف میکرد و همه بادقت گوش میکردند....تنها کسی که میترسید ا.ت بود که کِز کرده بود تو بغل جونگکوک ....
همینجوری داشت تعریف میکرد که....
جیهوپ:ببینم جونگکوک کو؟؟
یکدفعه همه برگشتند
ات:ج،جونگکوک کوش؟!نکنه اون دلقک برده باشتش؟!
جین:ا.ت چی میگی وسط جنگل هستیم ها...ولی خب...اگر واقعا برده باشتش و الان....
نامجون:جین میبینی میترسه داری اذیتش میکنی؟!
جیمین:بهتر نیست دنبالش بگردیم ؟!
همه بلند شدن و هر کس یکم اطرافش رو دید ....
دوباره دور هم جمع شدن
ته:هیچ جا نیست
یونگی:راست میگه سمت منم نبود....
ات؛یعنی چیییی....
همون موقع صدا خش خش برگ ها اومد که ....
نظر یادت نره رفیق !!
#bts#army#fake#BTS#ARMY#BANGTAN#JUNGKOOK#jk#JK
۱۰.۶k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.