part
part 8
یاااااا
بچه هاا🔪🗿
لایکارو کامل نکردید ولی
چون تا الان موندیم این دوسه پارتو میزارم ول شرطارو کامل کنید لطفا اوکی :)
تهیونگ : خو...ب....م...ننن خیلی وقته عاشقتم و لباشو گذاشت رو لبام ( ها ایسگا شدی بیبی هههههه)
تهیونگ : خوب من میخوام کمکت کنم
ا.ت : چی ؟!.
.
.
.
.
.
.
(بک به زمان)
جیمین : کوک داره شورشو در نیاره
واقعا یادش رفته که یوری و هه این چیکارش کردن ؟!
(خوب یورو بون هه این یه پسریه که ا.ت قبلا عاشقش بوده و بعد با یوری ریختن رو هم و نابودش کردن بعدش میفهمید چی چشده )
یونگی : کارش خیلی بده ا.ت گناه داره
هه یونگ: آره دقیقا
تهیونگ اونجا بی طرف بود و نمیدونست چی شده
تهیونگ : خوب چش شده مگا ا.ت ؟!
جیمین : خوب ببین.............
تهیونگ : پس واسه همینه انقدر ازش متنفره
جیمین : آره
اون بخاطر یوری یه افسردگی خیلی شدید گرفته بود حتی خودکشی هم کرد ول خوب
نزاشت حرفش تموم شه و پاشد رفت دنبال ا.ت
.
.
.
.
(برگشت به زمان )
تهیونگ : ببین ا.ت من درکت میکنم پس کمکت میکنم که کاری کنی اذیت شه
ا.ت : تو ... تو... چی میدونی ها ؟!
تهیونگ : خوب جیمین بهم گفت که تو.....
ا.ت : ایششش
عوضی بهش گفتم نگو ( عصبانیت ) و داد
داشتم میرفتم از ماشین پایین که تهیونگ دستمو گرفت و نزاشت برم
وایسا چرا دستش اینطوریه .....
نرمه ....
تهیونگ: ببخشید دیگه در موردش حرف نمیزنم ول نمیخوام توهم مثل خودم بشی پس اگ میخوای بمون تو ماشین
من با تعجب بهش نگاه کردم
(ویو ا.ت )
خوبه اگ بخوام از یوری انتقام بگیرم ولی نباید عاشقش شم فقط انتقام
نشستم تو ماشین
ا.ت : خوب نقشت چیه ؟!
تهیونگ : خوب ببین ما ادا در میاریم انگار قرار میزاریم خوب تا اونا عصبی بشن قطعا عصبی میشن اونموقع اذیت میشن و ازشون انتقام میگیریم
ا.ت : قبول ولی حق نداری بوس کنی ، و نه لاس بزنی
من عاشق کسی نمیشم دیگه هیچوقت ....
( ویو ا.ت )
من عاشقش شدم نمیتونم انکارش کنم ول من دیگه به هیشکی اعتماد نمیکنم
( ویو تهیونگ )
درکش میکنم دیگ نمیخواد به کسی اعتماد کنه ول من که عاشقش شدم ....
.
.
.
ا.ت : حق نداریم عاشق هم شیم
تهیونگ : باشه
یعنی آخرش چی میشه چه بلایی سر من میاد ؟! ( هیچی عزیزم یه بلایی که اصلا انتظارشو نداری و نخواهی داشت یوروبون برداشت درست کنید 🗿🔪 )
با صدای شیشه از فکر اومدیم بیرون
تق....تق....
جیمین داشت میزد به شیشه
جیمین : یااااا
مرغ اشغای یخی بفرمایید بیرون( خنده )
ا.ت : بریم
تهیونگ : هومم
داشتیم میرفتیم که ناخواسته دستشو گرفتم
ا.ت : جدی باش هومم
تهیونگ : نگران نباش
رفتیم سمت بچه ها
همه جمع بودن اونجا
هایون : یاااااا
من گشنمه شااامممم میخوامم
جیمین : بیبی یکم صبر کن
کوک : مامانم گفت رستوران رزرو کرده بریم ......
شرطا ۱۵ لایک و ۳۵ کامنت
و یک فالو بای 🔪🤍
یاااااا
بچه هاا🔪🗿
لایکارو کامل نکردید ولی
چون تا الان موندیم این دوسه پارتو میزارم ول شرطارو کامل کنید لطفا اوکی :)
تهیونگ : خو...ب....م...ننن خیلی وقته عاشقتم و لباشو گذاشت رو لبام ( ها ایسگا شدی بیبی هههههه)
تهیونگ : خوب من میخوام کمکت کنم
ا.ت : چی ؟!.
.
.
.
.
.
.
(بک به زمان)
جیمین : کوک داره شورشو در نیاره
واقعا یادش رفته که یوری و هه این چیکارش کردن ؟!
(خوب یورو بون هه این یه پسریه که ا.ت قبلا عاشقش بوده و بعد با یوری ریختن رو هم و نابودش کردن بعدش میفهمید چی چشده )
یونگی : کارش خیلی بده ا.ت گناه داره
هه یونگ: آره دقیقا
تهیونگ اونجا بی طرف بود و نمیدونست چی شده
تهیونگ : خوب چش شده مگا ا.ت ؟!
جیمین : خوب ببین.............
تهیونگ : پس واسه همینه انقدر ازش متنفره
جیمین : آره
اون بخاطر یوری یه افسردگی خیلی شدید گرفته بود حتی خودکشی هم کرد ول خوب
نزاشت حرفش تموم شه و پاشد رفت دنبال ا.ت
.
.
.
.
(برگشت به زمان )
تهیونگ : ببین ا.ت من درکت میکنم پس کمکت میکنم که کاری کنی اذیت شه
ا.ت : تو ... تو... چی میدونی ها ؟!
تهیونگ : خوب جیمین بهم گفت که تو.....
ا.ت : ایششش
عوضی بهش گفتم نگو ( عصبانیت ) و داد
داشتم میرفتم از ماشین پایین که تهیونگ دستمو گرفت و نزاشت برم
وایسا چرا دستش اینطوریه .....
نرمه ....
تهیونگ: ببخشید دیگه در موردش حرف نمیزنم ول نمیخوام توهم مثل خودم بشی پس اگ میخوای بمون تو ماشین
من با تعجب بهش نگاه کردم
(ویو ا.ت )
خوبه اگ بخوام از یوری انتقام بگیرم ولی نباید عاشقش شم فقط انتقام
نشستم تو ماشین
ا.ت : خوب نقشت چیه ؟!
تهیونگ : خوب ببین ما ادا در میاریم انگار قرار میزاریم خوب تا اونا عصبی بشن قطعا عصبی میشن اونموقع اذیت میشن و ازشون انتقام میگیریم
ا.ت : قبول ولی حق نداری بوس کنی ، و نه لاس بزنی
من عاشق کسی نمیشم دیگه هیچوقت ....
( ویو ا.ت )
من عاشقش شدم نمیتونم انکارش کنم ول من دیگه به هیشکی اعتماد نمیکنم
( ویو تهیونگ )
درکش میکنم دیگ نمیخواد به کسی اعتماد کنه ول من که عاشقش شدم ....
.
.
.
ا.ت : حق نداریم عاشق هم شیم
تهیونگ : باشه
یعنی آخرش چی میشه چه بلایی سر من میاد ؟! ( هیچی عزیزم یه بلایی که اصلا انتظارشو نداری و نخواهی داشت یوروبون برداشت درست کنید 🗿🔪 )
با صدای شیشه از فکر اومدیم بیرون
تق....تق....
جیمین داشت میزد به شیشه
جیمین : یااااا
مرغ اشغای یخی بفرمایید بیرون( خنده )
ا.ت : بریم
تهیونگ : هومم
داشتیم میرفتیم که ناخواسته دستشو گرفتم
ا.ت : جدی باش هومم
تهیونگ : نگران نباش
رفتیم سمت بچه ها
همه جمع بودن اونجا
هایون : یاااااا
من گشنمه شااامممم میخوامم
جیمین : بیبی یکم صبر کن
کوک : مامانم گفت رستوران رزرو کرده بریم ......
شرطا ۱۵ لایک و ۳۵ کامنت
و یک فالو بای 🔪🤍
- ۸.۲k
- ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط