وقتی اکسو بهت روز ولنتاین هدیه میده..چانیول و بکهیون..
چانیول...
از سرکار داری میای داخل خونه ک یدفه ای تا وارد خونه میشی میبینی بوی سوختگی میاد میدویی میری ببینی چ خبره ک میبینی چانی تو آشپز خونه داره با گوشی با دی او میحرفه و هی بهش میگ سوخت کیکه عی خدااا از دست تو چنبار گفتم خودت بیا اینجا باهم درس کنیم:////
تو:الان دقیقا داری چیکار میکنی؟؟؟
چانی ک تقریبا از ترس گرخید روشو برمیگرونه سمت تو و با یه لبخند مظلومانه میگ
چانی:عه عزیزم اومدی؟؟؟
تو:عوم،،حالا بگو چ بلایی سر آشپز خونه آووردی://
یدفه ای پشت تلفن دی او میگ:عی خاک تو سرت زنت اومد تو هیچ غلطی نکردی هنوز خسته نباشی://
چانی:قط میکنم فعلا بعدا به حساب شما میرسم..
چانی:ببخش خواستم برا ولنتاین کیک درس کنم ولی نتونستم:(((
تو:اشکال نداره ناراحت نباش من اصن هدیه نمی خواستم:|
چانی: ازین ناراحت نیستم:///
تو:پس از چی ناراحتی؟
چانی:ازینکه نمی تونم پستش تو اینستا کنم دیگ آخه چی بذارم پستم بگم برا زنم چی گرفتم:///
تو:واقعا ک...
چانی:خب چیه راس میگم دیگ
تو:دیگ باهام حرف نزن://
تا شب همینجور باهاش قهر بودی ک یدفه چانی با حالت بچگونش میاد و میگ..
چانی:شوخی کرددددم بخدا بیا ببین چه سورپرایزی برات دارم:)))
دستتو میگیره و میبرتت تو حیاط ک یدفه ای میبینی...
یه عالمه شمع و گل رز گذاشته روی زمین وقلب درس کرده و با بقیه شمعا نوشته I love you °_°
تو:واااای مرسی عزیزم..
چانی: خاهش میکنم عشقم...
بکهیون...
میری تو اتاق ببینی بکهیون کجاس ک یدفه ای میبینی صدا در خونه میاد میری ببینی بکهیون اومده چیزی برات گرفته یا نه ک مییبینی یه پلاستیک پر خط چشم خریده:///
تو:نگو ک اینارو برامن گرفتی •_•
یه عالمه دارم خط چشم آخههه آیششش
بکی:اوهو یکم یواش برووو
کی گفته برا تو خریدمشون://
اینا همش برا خودمه:)))
تو:پس من چی؟؟
بکی:تو؟؟
اوووم راستش اینارو خریدم ک رو تو امتحانشون کنم دیگ خیلی قشنگن آخه:///
تو:یااااا خیلی نامردیT-T
بکی دستتو میگیره میشونتت رو صندلی و همه خط چشارو امتحان میکنه رو چشمات:/
مابینشم انقدر بامزه بازی در میاره و توهم از خنده همه چی یادت میره:)))
از سرکار داری میای داخل خونه ک یدفه ای تا وارد خونه میشی میبینی بوی سوختگی میاد میدویی میری ببینی چ خبره ک میبینی چانی تو آشپز خونه داره با گوشی با دی او میحرفه و هی بهش میگ سوخت کیکه عی خدااا از دست تو چنبار گفتم خودت بیا اینجا باهم درس کنیم:////
تو:الان دقیقا داری چیکار میکنی؟؟؟
چانی ک تقریبا از ترس گرخید روشو برمیگرونه سمت تو و با یه لبخند مظلومانه میگ
چانی:عه عزیزم اومدی؟؟؟
تو:عوم،،حالا بگو چ بلایی سر آشپز خونه آووردی://
یدفه ای پشت تلفن دی او میگ:عی خاک تو سرت زنت اومد تو هیچ غلطی نکردی هنوز خسته نباشی://
چانی:قط میکنم فعلا بعدا به حساب شما میرسم..
چانی:ببخش خواستم برا ولنتاین کیک درس کنم ولی نتونستم:(((
تو:اشکال نداره ناراحت نباش من اصن هدیه نمی خواستم:|
چانی: ازین ناراحت نیستم:///
تو:پس از چی ناراحتی؟
چانی:ازینکه نمی تونم پستش تو اینستا کنم دیگ آخه چی بذارم پستم بگم برا زنم چی گرفتم:///
تو:واقعا ک...
چانی:خب چیه راس میگم دیگ
تو:دیگ باهام حرف نزن://
تا شب همینجور باهاش قهر بودی ک یدفه چانی با حالت بچگونش میاد و میگ..
چانی:شوخی کرددددم بخدا بیا ببین چه سورپرایزی برات دارم:)))
دستتو میگیره و میبرتت تو حیاط ک یدفه ای میبینی...
یه عالمه شمع و گل رز گذاشته روی زمین وقلب درس کرده و با بقیه شمعا نوشته I love you °_°
تو:واااای مرسی عزیزم..
چانی: خاهش میکنم عشقم...
بکهیون...
میری تو اتاق ببینی بکهیون کجاس ک یدفه ای میبینی صدا در خونه میاد میری ببینی بکهیون اومده چیزی برات گرفته یا نه ک مییبینی یه پلاستیک پر خط چشم خریده:///
تو:نگو ک اینارو برامن گرفتی •_•
یه عالمه دارم خط چشم آخههه آیششش
بکی:اوهو یکم یواش برووو
کی گفته برا تو خریدمشون://
اینا همش برا خودمه:)))
تو:پس من چی؟؟
بکی:تو؟؟
اوووم راستش اینارو خریدم ک رو تو امتحانشون کنم دیگ خیلی قشنگن آخه:///
تو:یااااا خیلی نامردیT-T
بکی دستتو میگیره میشونتت رو صندلی و همه خط چشارو امتحان میکنه رو چشمات:/
مابینشم انقدر بامزه بازی در میاره و توهم از خنده همه چی یادت میره:)))
۲۴.۲k
۱۶ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.