وقتی اکسو روز ولنتاین بهت هدیه میده..لوهان و سهون..
لوهان...
سر شام داشتین غذا میخوردین ک تو ب لوهان میگی..
تو:لوهااان
لوهان:هوم؟
تو:لوهاااان جوووون:/
لوهان:خب چیه؟
تو:روز ولنتاینه هاااا
لوهان:میدونی من تویه کتاب ک درباره این بود ک چگونه یک مررررد باشیم گف مردهااا نباید برا زنها کادو بگیرن:)) زنها هستن ک باید کادو بخرن:///
تو:یااااا•_•
لوهان:بااااش شوخی کردم:)))
تو:خب؟؟؟
لوهان:خب؟؟
تو:اصن هیچی من چیزی نمی خواستم:|
لوهان:باااااش بیا!!!
میبینی یه عروسک آهوی گنده میذاره تو بغلت و میگ
لوهان:بگیر دیگ براتو گرفتمش عشقم;)))
تو:مرسی عشقممم:)))
لوهان:خواهش*-*
حالا تو برامن چی گرفتی؟؟
تو:من؟؟
لوهان:آره تو!!!
تو به مِن مِن کردن افتادی ک لوهان گف
لوهان:حالا نمیخواد مِن مِن کنی شوخی کردم کوچولو://
تو:یااااا
یدفه ای باهم میزنین زیر خنده~_~
سهون...
با سهون قهر بودی چون چن روز قبلش بت گفته بهم دست نزن چون من برا لوهانم نه تو:|
رو مبل نشسته بودی و داشتی تلویزیون میدیدی اونم تو سرش تو گوشی بود ک یدفه گوشیشو کنار گذاشت و گف..
سهون:عشقم..
تو:بمن نگو عشقم برو ب لوهان بگو://
سهون:اونموقع عصبانی بودم یچی گفتم وگرنه لوهان مَرده چرا بهش بگم عشقم آخه؟؟
تو:دیگ مشکل خودته ک اون مرده بهرحال به من نگو عشقم:((
میاد و کنارت میشینه و میگ..
سهون:ازونجایی ک من تاحالا نزاشتم بهم دس بزنی امروز ک روز ولنتاینه یه سورپرایز دارم:)))
تو:برو لوهان و سورپرایز کن:|•_•
سهون:مگه منو دوس نداری؟؟
سرتو میبری سمتش ک بگی نه ک یدفه ای لبش و میذاره رو لباتو و نمیذاره حرفی بزنی:///
سر شام داشتین غذا میخوردین ک تو ب لوهان میگی..
تو:لوهااان
لوهان:هوم؟
تو:لوهاااان جوووون:/
لوهان:خب چیه؟
تو:روز ولنتاینه هاااا
لوهان:میدونی من تویه کتاب ک درباره این بود ک چگونه یک مررررد باشیم گف مردهااا نباید برا زنها کادو بگیرن:)) زنها هستن ک باید کادو بخرن:///
تو:یااااا•_•
لوهان:بااااش شوخی کردم:)))
تو:خب؟؟؟
لوهان:خب؟؟
تو:اصن هیچی من چیزی نمی خواستم:|
لوهان:باااااش بیا!!!
میبینی یه عروسک آهوی گنده میذاره تو بغلت و میگ
لوهان:بگیر دیگ براتو گرفتمش عشقم;)))
تو:مرسی عشقممم:)))
لوهان:خواهش*-*
حالا تو برامن چی گرفتی؟؟
تو:من؟؟
لوهان:آره تو!!!
تو به مِن مِن کردن افتادی ک لوهان گف
لوهان:حالا نمیخواد مِن مِن کنی شوخی کردم کوچولو://
تو:یااااا
یدفه ای باهم میزنین زیر خنده~_~
سهون...
با سهون قهر بودی چون چن روز قبلش بت گفته بهم دست نزن چون من برا لوهانم نه تو:|
رو مبل نشسته بودی و داشتی تلویزیون میدیدی اونم تو سرش تو گوشی بود ک یدفه گوشیشو کنار گذاشت و گف..
سهون:عشقم..
تو:بمن نگو عشقم برو ب لوهان بگو://
سهون:اونموقع عصبانی بودم یچی گفتم وگرنه لوهان مَرده چرا بهش بگم عشقم آخه؟؟
تو:دیگ مشکل خودته ک اون مرده بهرحال به من نگو عشقم:((
میاد و کنارت میشینه و میگ..
سهون:ازونجایی ک من تاحالا نزاشتم بهم دس بزنی امروز ک روز ولنتاینه یه سورپرایز دارم:)))
تو:برو لوهان و سورپرایز کن:|•_•
سهون:مگه منو دوس نداری؟؟
سرتو میبری سمتش ک بگی نه ک یدفه ای لبش و میذاره رو لباتو و نمیذاره حرفی بزنی:///
۱۱.۸k
۱۶ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.