عشق اجباری با مافیا
عشق اجباری با مافیا
پارت ۳
(دوساعت بعد)
هوف بالاخره کارا تموم شد
جیمین:عزیزم شرکت read damond یه مهمونی به مناسبت ۱۵ سالگی شرکتش گرفته میای؟
جی وون:اره کی شروع میشه؟
جیمین:۳ساعت دیگه
جی وون:ددی الان باید بگی
جیمین:نگران نباش میرسیم
بعد از رسیدن به خونه سریع رفت اتاقش لبخند ریزی زدم.....اخلاقش کامل به جنی رفته
سمت اتاق لباس رفتم....بعد از پوشیدن لباسام رفتم اتاق جی وون
جیمین: چطور شدم؟
جی وون: اومم بافت نه اون لباسه که برای تولدت خریدم قرمزه اونو بپوش
جیمین: اها....اون اصلا یادم نبود
جی وون: حالا برو بپوش یه نگاه کنم
دوساعت پوشیدن لباسه طول کشید هوف خدا بگم چی کارت کنه جی وون هوفف باصدای در برگشتم
جی وون:دد...دد...ددی
جیمین: چی شده؟
با لبخندی که رو صورتش بود سر تا پامو نگاه کرد
جی وون:ددی میخوای دخترای اونجارو بکشی؟
جیمین:بکشم!؟
یه لبخند بزرگ زد
جی وون:انقدر جذاب و هات شدی
جیمین:تو چطور واسه کی انقدر جذاب کردی هوم؟
جی وون:واسه دل خودم
جیمین:بریم؟
جی وون:بریم
سوار ماشین شدیم...
جی وون: ددی
جیمین:جانم عزیزم؟
جی وون:میشه یکم راجب مامان حرف بزنی؟
جیمین:مامانت...خب مامانت خیلی زیبا بود رنگ موهات و چشمات به مامانت رفته
جی وون: چ..چرا ترکمون کرد؟
جیمین:تقصیر من بود به خاطر یه کار احمقانه ترکمون کرد
جی وون: ولش کن ددی خودتو ناراحت نکن
جیمین:تو تنها یادگار مادرتی خیلی مراقب خودت باش
جی وون:چشم
_Jenny_
جنی:خوب شد با سلیقه شما جور در میاد
جی سون:عالی شدی اوما خیلی خوشگل شدی
جنی:شمام خیلی خوشگل شدی
جی سون:ا...اوما داییم میاد؟
جنی:نمیدونم شاید بیاد
جی سون:اوکی..تو ماشین منتظرتم
جنی:نمیخواد باهم میریم صبر کن کفشامو بپوشم
( ¹ساعت بعد )
ماشین رو پارک کردم
جنی:رسیدیم
جی سون:اوکی
جنی: چی شده؟ از موقعی که راه افتادیم تو خودتی
جی سون:هیچی نشده یکم خستم
#he_so
#jungkook
پارت ۳
(دوساعت بعد)
هوف بالاخره کارا تموم شد
جیمین:عزیزم شرکت read damond یه مهمونی به مناسبت ۱۵ سالگی شرکتش گرفته میای؟
جی وون:اره کی شروع میشه؟
جیمین:۳ساعت دیگه
جی وون:ددی الان باید بگی
جیمین:نگران نباش میرسیم
بعد از رسیدن به خونه سریع رفت اتاقش لبخند ریزی زدم.....اخلاقش کامل به جنی رفته
سمت اتاق لباس رفتم....بعد از پوشیدن لباسام رفتم اتاق جی وون
جیمین: چطور شدم؟
جی وون: اومم بافت نه اون لباسه که برای تولدت خریدم قرمزه اونو بپوش
جیمین: اها....اون اصلا یادم نبود
جی وون: حالا برو بپوش یه نگاه کنم
دوساعت پوشیدن لباسه طول کشید هوف خدا بگم چی کارت کنه جی وون هوفف باصدای در برگشتم
جی وون:دد...دد...ددی
جیمین: چی شده؟
با لبخندی که رو صورتش بود سر تا پامو نگاه کرد
جی وون:ددی میخوای دخترای اونجارو بکشی؟
جیمین:بکشم!؟
یه لبخند بزرگ زد
جی وون:انقدر جذاب و هات شدی
جیمین:تو چطور واسه کی انقدر جذاب کردی هوم؟
جی وون:واسه دل خودم
جیمین:بریم؟
جی وون:بریم
سوار ماشین شدیم...
جی وون: ددی
جیمین:جانم عزیزم؟
جی وون:میشه یکم راجب مامان حرف بزنی؟
جیمین:مامانت...خب مامانت خیلی زیبا بود رنگ موهات و چشمات به مامانت رفته
جی وون: چ..چرا ترکمون کرد؟
جیمین:تقصیر من بود به خاطر یه کار احمقانه ترکمون کرد
جی وون: ولش کن ددی خودتو ناراحت نکن
جیمین:تو تنها یادگار مادرتی خیلی مراقب خودت باش
جی وون:چشم
_Jenny_
جنی:خوب شد با سلیقه شما جور در میاد
جی سون:عالی شدی اوما خیلی خوشگل شدی
جنی:شمام خیلی خوشگل شدی
جی سون:ا...اوما داییم میاد؟
جنی:نمیدونم شاید بیاد
جی سون:اوکی..تو ماشین منتظرتم
جنی:نمیخواد باهم میریم صبر کن کفشامو بپوشم
( ¹ساعت بعد )
ماشین رو پارک کردم
جنی:رسیدیم
جی سون:اوکی
جنی: چی شده؟ از موقعی که راه افتادیم تو خودتی
جی سون:هیچی نشده یکم خستم
#he_so
#jungkook
۱۲۱
۱۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.