خواننده شیطون پارت39
#خواننده_شیطون #پارت39
«چانیول»
من:دی او مثل اینکه هنوز با ایسو کار
دارن چیکار میکنی خودت میایی
میاریش
دی او:آره مشکلی نیس حلش میکنم!
من:خواهش میکنم بای
گوشی قطع کردم
*خووب بریم
بهش نگاه کردم یه لبخند فوق العاده
زیبا تحویلم داد نمیدونم چرا اما دلم
میخواست بیشتر بشناسمش
من:خوبه
*آنیسا آنیسا کجایی؟
آنیسا:اوه اوه الان بدبخت میشم
که دیدم نامجون باچهره قرمز
نامجون:آنیسا
اومد پشتم قایم شد
نامجون:بیا اینور چانیول
من:باشه
آنیسا:نه نری هااا
بعدم با دستش لباسمو گرفت
نامجون:میگم بیا اینور
آنیسا:نه نریا به خدا قسم از قصد
نشکوندمش که
از اون ور اومد منو بزنه کنار که آنیسا
محکم لباسموچسبید که جرررر
آنیسا:خاک به سرم لباس چان جردادم
البته تقصیر تو بوددنامجون
نامجون؛به من چه تازه عینکمو چرا
اینطوری لا دادی
من:فعلا ما بریم بعدا بهش گیر بده
سوار ماشینش کردم
من:اهههه لباسم هوووف
آنیسا:متاسفم!
من:الان مثلا با عذر خواهیت لباسم
درست میشه هان؟
چنان داد زدم خودمم تعجب کردم با
بهت بهم خیره شده بود
آنیسا:نگه دار
من:ببخشید میدونم تند رفتم
آنیسا:دددد میگم نگه دار لگنتو
نگع داشتم پیاده شد هوف باید منتشم بکشم کع اومد نشست جعبه رو داد
دستم بازش کردم لباس بود
آنیسا:چیه خراب کردم یکی دیگه جاش
گرفتم برو دیگه
من:یعننی ناراحت نشدی
آنیسا:نه من کم پیش میاد ناراحت بشم
من:امروز تعطیلم کمپانی نمیرم باید
بریم خابگاه
آنیسا:بوشششه اخخخ جووون خونه
اکسورو میبینم
این بچه ها بود دم خابگاه نگه داشتم
پیاده شدیم رفتیم داخل
من:اهم چند لحظه صبر کن
رفتم داخل ببینم همه چی مرتبه آره
خوبه
من:بیا داخل
اومد همه بهش نگاه کردن
کای:اومدی که چقدر خوب
آنیسا:اره گفتم بیام سوپرایزت کنم
من:بریم اتاق من بهت یاد بدم
آنیسا:اوکی خوب خسته نباشین دی او
فک کنم کار ایسو تموم شده فقط
خیلی به ایسوم نگاه نکن من روش
غیرت دارم فهمیدی
دی او:هن پو چرا باید نگاهش کنم
آنیسا:خلاصه گفتم که بدونی بریم
وارد اتاقم شدیم آنیسا نیومده رفت
سراغ گیتار
آنیسا:میزنی
من:آره توچی بلدی
آنیسا:اوهوم معلومه..که گوشیش زنگ
خورد
آنیسا:اوه سلام
.....
*بلع فهمیدم میام الآن کجا فقط
....
*چشم خداحافظ
آنیسا:میدونم بی ادبیه ولی میشه
سویچتو بهم قرض بدی
من:اهان چرا خودم میرسونمت نامجون
بود
آنیسا:نه معاون بود باهام کار داره
مهمم هست مثل اینکه باید برم
کافیشاپ.. این میدی یا برم از بقیه
اکسو بخوام
من:نه میرسونمت لباسمو عوض کنم میام
آنیسا:پس پایین منتظرم راستی مرسی
بعدم لبخند زد
«چانیول»
من:دی او مثل اینکه هنوز با ایسو کار
دارن چیکار میکنی خودت میایی
میاریش
دی او:آره مشکلی نیس حلش میکنم!
من:خواهش میکنم بای
گوشی قطع کردم
*خووب بریم
بهش نگاه کردم یه لبخند فوق العاده
زیبا تحویلم داد نمیدونم چرا اما دلم
میخواست بیشتر بشناسمش
من:خوبه
*آنیسا آنیسا کجایی؟
آنیسا:اوه اوه الان بدبخت میشم
که دیدم نامجون باچهره قرمز
نامجون:آنیسا
اومد پشتم قایم شد
نامجون:بیا اینور چانیول
من:باشه
آنیسا:نه نری هااا
بعدم با دستش لباسمو گرفت
نامجون:میگم بیا اینور
آنیسا:نه نریا به خدا قسم از قصد
نشکوندمش که
از اون ور اومد منو بزنه کنار که آنیسا
محکم لباسموچسبید که جرررر
آنیسا:خاک به سرم لباس چان جردادم
البته تقصیر تو بوددنامجون
نامجون؛به من چه تازه عینکمو چرا
اینطوری لا دادی
من:فعلا ما بریم بعدا بهش گیر بده
سوار ماشینش کردم
من:اهههه لباسم هوووف
آنیسا:متاسفم!
من:الان مثلا با عذر خواهیت لباسم
درست میشه هان؟
چنان داد زدم خودمم تعجب کردم با
بهت بهم خیره شده بود
آنیسا:نگه دار
من:ببخشید میدونم تند رفتم
آنیسا:دددد میگم نگه دار لگنتو
نگع داشتم پیاده شد هوف باید منتشم بکشم کع اومد نشست جعبه رو داد
دستم بازش کردم لباس بود
آنیسا:چیه خراب کردم یکی دیگه جاش
گرفتم برو دیگه
من:یعننی ناراحت نشدی
آنیسا:نه من کم پیش میاد ناراحت بشم
من:امروز تعطیلم کمپانی نمیرم باید
بریم خابگاه
آنیسا:بوشششه اخخخ جووون خونه
اکسورو میبینم
این بچه ها بود دم خابگاه نگه داشتم
پیاده شدیم رفتیم داخل
من:اهم چند لحظه صبر کن
رفتم داخل ببینم همه چی مرتبه آره
خوبه
من:بیا داخل
اومد همه بهش نگاه کردن
کای:اومدی که چقدر خوب
آنیسا:اره گفتم بیام سوپرایزت کنم
من:بریم اتاق من بهت یاد بدم
آنیسا:اوکی خوب خسته نباشین دی او
فک کنم کار ایسو تموم شده فقط
خیلی به ایسوم نگاه نکن من روش
غیرت دارم فهمیدی
دی او:هن پو چرا باید نگاهش کنم
آنیسا:خلاصه گفتم که بدونی بریم
وارد اتاقم شدیم آنیسا نیومده رفت
سراغ گیتار
آنیسا:میزنی
من:آره توچی بلدی
آنیسا:اوهوم معلومه..که گوشیش زنگ
خورد
آنیسا:اوه سلام
.....
*بلع فهمیدم میام الآن کجا فقط
....
*چشم خداحافظ
آنیسا:میدونم بی ادبیه ولی میشه
سویچتو بهم قرض بدی
من:اهان چرا خودم میرسونمت نامجون
بود
آنیسا:نه معاون بود باهام کار داره
مهمم هست مثل اینکه باید برم
کافیشاپ.. این میدی یا برم از بقیه
اکسو بخوام
من:نه میرسونمت لباسمو عوض کنم میام
آنیسا:پس پایین منتظرم راستی مرسی
بعدم لبخند زد
۵.۱k
۱۵ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.