پارت ۱۳
ات: جدن
شوگا : اهوم الان که هستی دیگه مامانم نمیتونه جلومو بگیره الارا رو طلاق میدم
ات: اگه نشد چی
شوگا : میشه پیاده شو بریم تو میخوام به مامانم بگم
ات: باشه
ویو ات
رفتیم تو عمارت شوگا
شوکا : ماماننن
م.ش : چیشده
شوگا: مامان میخوام چیزی بگم الان که دیگه ات بیهوش اومده میخوام دوباره با ات زندگی کنم
م.ش : تو حق ندار..
شوکا : دیگه نمیتونی تحدیدم کنی چون به عمو میگم میدونی که مافیاشت
ویو ات
شوکا دستمو گرفت از عمارت اومدیم بیرون رفتیم سمت عمارت من فردا اون روز شوگا رفت دادگاه برای طلاق
سه سال بعد
ویو ات
الان سه سال میشه که با شوگا ازدواج کردم خیلی زندگیمون خوبه یه بچه یک سال هم داریم بابت این زندگی که دارم خیلی خوشحالم
پایان
ببخشید آخرش بعد تموم شد ولی دیگه چیزی به ذهنم نرسید
شوگا : اهوم الان که هستی دیگه مامانم نمیتونه جلومو بگیره الارا رو طلاق میدم
ات: اگه نشد چی
شوگا : میشه پیاده شو بریم تو میخوام به مامانم بگم
ات: باشه
ویو ات
رفتیم تو عمارت شوگا
شوکا : ماماننن
م.ش : چیشده
شوگا: مامان میخوام چیزی بگم الان که دیگه ات بیهوش اومده میخوام دوباره با ات زندگی کنم
م.ش : تو حق ندار..
شوکا : دیگه نمیتونی تحدیدم کنی چون به عمو میگم میدونی که مافیاشت
ویو ات
شوکا دستمو گرفت از عمارت اومدیم بیرون رفتیم سمت عمارت من فردا اون روز شوگا رفت دادگاه برای طلاق
سه سال بعد
ویو ات
الان سه سال میشه که با شوگا ازدواج کردم خیلی زندگیمون خوبه یه بچه یک سال هم داریم بابت این زندگی که دارم خیلی خوشحالم
پایان
ببخشید آخرش بعد تموم شد ولی دیگه چیزی به ذهنم نرسید
۱۰.۳k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.