بعد ازینکه تمام اونجا رو پر بنزین کرد و چول رو از سرتا پا
بعد ازینکه تمام اونجا رو پر بنزین کرد و چول رو از سرتا پا خونی کردن...دست از همه چی برداشتن و کلودی فندکی درآورد....
کلودی:میبینی...قراره بسوزی...با همون آتیشی که خودت درستش کردی
فندک رو روشن کرد و رو به جیمین و میاکو و کیوکو کرد و گفت:از اینجا برید بیرون
میاکو:تو خوابت
جیمین:عمرا
کیوکو:تا اینجاشو باهم اومدیم تا آخرشم باهم میریم.....فندکو بنداز میدونی چیزمون نمیشه
کلودی فندک رو انداخت....آتیش در کسری از ثانیه همه جارو گرفت....چول هم با آتیش قاطی شد...
وقتی آتیش اوج گرفت....کیوکو اتیش رو از چول خاموش کرد...
و اونو از اونجا بردن بیرون...از آپارتمان زدن بیرون و چول رو گذاشتن تو ماشین و حرکت کردن سمت ی جای متروکه
اونو اونجا انداختن و رفتن سمت کاخ
کلودی:میبینی...قراره بسوزی...با همون آتیشی که خودت درستش کردی
فندک رو روشن کرد و رو به جیمین و میاکو و کیوکو کرد و گفت:از اینجا برید بیرون
میاکو:تو خوابت
جیمین:عمرا
کیوکو:تا اینجاشو باهم اومدیم تا آخرشم باهم میریم.....فندکو بنداز میدونی چیزمون نمیشه
کلودی فندک رو انداخت....آتیش در کسری از ثانیه همه جارو گرفت....چول هم با آتیش قاطی شد...
وقتی آتیش اوج گرفت....کیوکو اتیش رو از چول خاموش کرد...
و اونو از اونجا بردن بیرون...از آپارتمان زدن بیرون و چول رو گذاشتن تو ماشین و حرکت کردن سمت ی جای متروکه
اونو اونجا انداختن و رفتن سمت کاخ
۳۷.۱k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.