عشق حاضر جواب من p118

انتظار داشتم سنا یا تهیونگ واکنشه بدی نشون بدن ولی برعکس چیزی که دیدم تهیونگ خیلی‬
‫اروم فقط به یه نقطه نگاه میکرد سنام با یه لبخند به داهیون و الا نگاه کرد و با همون لحنه‬
‫مهربونش گفت:‬
‫- ما هممون تو زندگی خیلی اشتباه میکنیم این عادیه ... من میبخشمتون!‬
‫لذتی که در بخشش است در انتقام نیست! ( پیامه اموزشی بودا یه دفعه به مغزم خطور کرد!)‬
‫بچه هام دوباره شروع کردن دست زدن سنا داهیون و الا رو بغل کرد
‫خودمونیم اگه من بودم شاید الآن با یه تریلی خوردشون میکردم
‫بطری برای بار سوم توسطه داهیون چرخیده شد ...‬
‫داهیون- آیو و جیمین شی نوبته شماهاست!‬
‫جوون!‬
‫جمن - من جرعتو انتخاب میکنم ...‬
‫اوف حالا چی بگم که این گلابی انجام بده؟ اها دریافتم!‬
‫- جیمین اگه میشه ... اگه میشه یه اهنگ بخون!‬
‫لیسا خندیدو گفت:‬
‫- البته مخاطبتو آیو قرار بده داداش
‫جمن - تهیونگ هنوز گیتارت تو صندوق عقبه ماشینه؟‬
‫تهیونگ - اره هیونگ
جمن - پس بپر بیار ..
تهیونگ رفتو با یه گیتار برگشت .. جمن گیتارو از دستش گرفتو بعد از چند لحظه صدا خوش اهنگش به همراه صدای زیبای گیتاری که توسط خودش نواخته میشد تو گوشم‬ ‫پیچید

(سرند پیتی از جیمینو پلی کن 😎)

‫ چشم ازم بر نمیداشت ... از این نگاه اذیت نمیشدم ... فقط دست پاچه ام میکرد
‫ انگار تموم اون حرفایی که اون به من میزد حرفایی بود که من میخواستم به اون بزنم ‬(اشاره به معنی سرندپیتی)
اهنگ که تموم شد فقط منو اون بودیم که مثله منگولا بهم نگاه میکردیم بقیه مثل همیشه‬
‫شروع کردن دست زدن ... کلا بی جنبن دیگه چه میشه کرد ...‬
‫اینبار بدون صدای نحسه لیسا خودم از خواب بیدار شدم ... امروز روز اخری بود که تو بوسان ‫بودیم هم‬
‫خوشحال بودم هم ناراحت ... خوشحال از اینکه به این جمله عجیب اعتقاد داشتم که هیچ جا خونه‬ ‫ادم نمیشه‬
‫ناراحت از این که تو سئول ما مثل اینجا تفریح نداریم! خودمونیم دیگه نداریم ...‬
‫به زور خودمو جمع و جور کردم از رو تختو بعد از یکم چرخش به سمته چپ و راست خواستم از‬ ‫اتاق بپرم بیرون‬
‫که این گوشی صاحاب خوشمل صداش در اومد ... با یه شیرجه ی خوشگل پریدم رو تختم و‬ ‫جواب دادم:‬
‫- بلو اله؟‬
‫صدا پشه پیچید تو گوشم:‬
‫- سلام الوو
‫خندم گرفت ... با حرص گفت:‬
‫- مرض این چه طرزه حرف زدنه منم قاطی کرد!‬
‫- چطولی پشه؟‬
‫- خوبم مگس! از احوال پرسی های مداوم شما!‬
‫- این یعنی الآن از دست من خور دلی!‬
‫با لحنه بامزه ای گفت:‬
‫- نه عزیزم یعنی عاشقتم برات میمیرم بدونه تو هرگز ...‬
...‬
‫- بسه بسه فهمیدم چقدر دوستم داری!‬
‫یکم سکوت شد بینمون میدونستم از دستم دلخوره چون بهش زنگ نزده بودم واسه همین خودم‬ ‫با ندامت گفتم:‬
‫- پشه جونم ببخش دیگه!‬
دیدگاه ها (۶)

عشق حاضر جواب منp119

عشق حاضر جواب من p120

عشق حاضر جواب من p117

عشق حاضر جواب من p116

نام فیک: عشق مخفیPart: 57ویو ات*یون هو رو دادم به جیمین. جیم...

✭ میان قهوه و حسادت ✭ Wylder P.2در ادامه...هوای عصر سردتر ...

پارت : ۱۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط