عشق حاضر جواب من p117

جیمین - سوجون و لیسا ... برید ببینم چیکار میکنید ...‬
‫لیسا به سوجون نگاه کردو گفت:‬
‫- خب عزیزم جرعت یا حقیقت؟‬
‫- بی زحمت جرعت!‬
‫لیسا - هوم‬
‫خودم - ای مرض خب بگو دیگه!‬
‫لیسا - پاشو برو از اب دریا یه قلوپ بخور البته غورت نده تا بیست میشمارم نگه دار بعد خالیش‬ ‫کن!‬
‫جمن - بهتره بگی برو تو دریا خودتو غرق کن اینجوری بهتره دردم نداره!‬
سوجون- لیلی جان نمیخوای تجدیده نظر کنی؟‬
‫لیسا با شیطنت گفت:‬
‫- نووچ!
سوجون - خیلی خب چون تو میگی چاره ای نیست!‬
‫به این میگن شوهر نمونه ما که شانس نداریم سوجون به سمت دریا رفتو یکم از اب دریا رو با‬ ‫دستش تو‬
‫دهنش ریخت ... لیسام شروع کرد بلند بلند شماردن:‬
‫- یک دو سه ... بیست!‬
‫بیچاره همچین ابو تف کرد بیرون که انگار زهر تو دهنش بود! البته کمتر از زهرم نبود اب به اون‬ ‫شوری!‬
‫حتی فکر کردن بهشم تنمو مور مور میکنه! تا سوجون باز کنار لیسا نشست لیسا شروع کرد قربون‬ ‫صدقش‬
رفتن ... اینم تعادل نداره بخدا!‬
‫اینبار سوجون بطری رو چرخوند ... بطری باز واستاد ...‬
‫سوجون- ظاهرا نوبته الا و داهیونه
الا - خب داهیون جرعت یا حقیقت؟‬
داهیون با اشوه گفت:‬
‫- حقیقت عشقم!‬
الا - اوپای منو دوست داری؟‬
‫جوون؟! اقا واستید ببینم من به شخصه هنگ کردم! چی شد دقیقا؟‬
‫حالا اونو بیخیال قیافه آناستازیا دیگه اخرشه شبیه اینایی که ازش خواستگاری میکنن دختره تریپه‬
‫خجالت برمیداره! اووف به این اناستازیا اووف!‬
الا - داهیون چی شد؟‬
جمن - سکوت علامته رضاست!‬
‫با این حرفه همه خندیدن حتی خوده داهیون
لیسا - اقا بگو جوابو دیگه مردمکه چشام خشک شد!‬
داهیون برای اولین بار با خجالت گفت:‬
‫- خب ... خب ... اره دوسش دارم ...‬
‫با صدای دسته بچه ها منم ناخداگاه شروع کردم دست زدن ... بیا یه عروسی افتادیم!‬
‫در این لحظه فقط یه اهنگه شیش و هشت کم داریم! اووف که چه شبیه!‬
‫بعد از کلی تبریک و دست زدن بالاخره جمع به حالت عادی برگشت ... صدای داهیون
‫توجه همرو به خودش جلب کرد:‬
‫- بچه ها میخوام یه چیزی بگم بهتون! ... راستش یکم گفتنش سخته ولی ... ولی ...‬
‫به سنا و تهیونگ که کنار هم نشسته بودن نگاه کردو گفت:‬
‫- ازتون میخوام منو ببخشید ... راستش ... راستش من خیلی بهتون بد کردم ... به خاطره‬
‫یه نفرته بچگانه میخواستم زندگیتونو بهم بریزم ... درست کاری که چند سال پیش اون دختر‬
‫با زندگیه مامانم کرد ...‬
الا ادامه شو گفت
‫- داهیون راست میگه ... ما خیلی اشتباه کردیم ... در حال حاضر خیلیم پشیمونیم امیدوارم‬
‫بتونید ما رو ببخشید ...‬
دیدگاه ها (۲)

عشق حاضر جواب من p118

عشق حاضر جواب منp119

عشق حاضر جواب من p116

عشق حاضر جواب من p115

پارت (سلاممممم بعد از سال هاااا اومدم با یه پارت...چون دلم ب...

پارت سیو چهارمماری**خلاصع که رفتیم نشستیم و همه قرار شد خودش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط