آنچه گذشت بين من و تو زمان نبود
آنچه گذشت بين من و تو زمان نبود
عاشق شديم رانده شدن حق مان نبود
مانند روزهاي نخست هبوط مان
اي كاش پاي هيچ كسي در ميان نبود
برگشت يوسف از همه ي راه ها ولي
ديگر شبيه قبل زليخا جوان نبود
ميخواستم بعد تو هم زندگي كنم
جان كنده ام كه از تو دلم را... توان نبود
از چشم هام هر چه نگفتم شنيده اي
حاجت به بازگوي دو چيز عيان نبود
دنيا نخواست پير شوم پا به پاي تو
حتي اگر به جز تو كسي در جهان نبود
رد مي شود قطار از احساس هر دومان
آنچه گذشت بين من و تو زمان نبود
عاشق شديم رانده شدن حق مان نبود
مانند روزهاي نخست هبوط مان
اي كاش پاي هيچ كسي در ميان نبود
برگشت يوسف از همه ي راه ها ولي
ديگر شبيه قبل زليخا جوان نبود
ميخواستم بعد تو هم زندگي كنم
جان كنده ام كه از تو دلم را... توان نبود
از چشم هام هر چه نگفتم شنيده اي
حاجت به بازگوي دو چيز عيان نبود
دنيا نخواست پير شوم پا به پاي تو
حتي اگر به جز تو كسي در جهان نبود
رد مي شود قطار از احساس هر دومان
آنچه گذشت بين من و تو زمان نبود
۴.۰k
۲۳ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.