پشیمونی

پشیمونی..
پارت.۱۳
ویو نویسنده

بعد از اون دیدار جونگ کوک اول نمی‌خواست بره اما دید که باید یه درس حسابی به کسایی که براش قلدری میکنن بده.

پس روز چهارشنبه به مکانی که جونگهی گفته بود رفت.

یه باشگاه بزرگ و شیک بود.
وارد شد.
یه محوطه بزرگ که کیسه بکس و چند تا وسیله ورزشی داشت..

حدودا بیست الی بیست و پنچ نفر هم در حال صحبت بودن.

بعد چند ثانیه جونگهی با استال ورزشی اومد داخل.

جونگهی: خب داداشا..برید سر تمرین


ویو جونگ کوک

چشمش خورد به من..
اومد سمتم و اخم و لحن سردش رفت و جاشو با لبخند کوچیک و پیشونی صافش عوض کرد.

جونگهی: فک میکردم..آدم تخسی باشی.
کوک: چجورم..
جونگهی: اما اشتباه حدس زده بودم..
کوک: هوففف
جونگهی: به بزرگترت احترام بزار.

کوک: مگه چند سالته.
جونگهی: بیست و شیش
کوک: اوه
جونگهی: تو هم دانشگاهی هستی درسته؟

کوک: درسته...از کجا فهمیدی؟
جونگهی: اون روز رو پیرهنت نوشته بود..اسم دانشگاه رو.
کوک: اها

جونگهی: خب دیگه بریم بهت حرکت یاد بدم.

ویو نویسنده

همه چیز خوب بود و کوک کمی گرم تر با جونگهی برخورد می‌کرد.
اما یه روز که دختر جذابی وارد باشگاه شد..که....

ادامه دارد..
شرایط پارت بعد:
لایک:۲۰
کامنت: ۱۵
دیدگاه ها (۲۸)

بچه ها میدونم فعالیت کمه...اما خب حجم درسا زیاده..درک کنید🥲❤...

پشیمونی..پارت.۱۴ویو نویسنده(بچه ها اینجا یه مدت از اومدن جنا...

پشیمونی..پارت. ۱۲ویو جونگهی جونگهی: کی اینکار رو کرده باهات؟...

روز خوشگل های من مبارکککککک😍😍میدونم فیلم از جینه..اما چیز به...

پشیمونی..پارت.۲۲ویو نویسندهجنا رفت..بی‌خبر از اینکه..این نقش...

پشیمونی..پارت. ۱۷ویو نویسندههمه تو مراسم حضور داشتن.از بزرگ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط