Living white you
Living white you
Pt. 3
جیمین ـ ببند
نامجون ـ جیمین فردا شب به مهمونی دعوت هستیم ها. میخوای چکار کنی با اون دختر؟
جیمین ـ میارمش. به عنوان دوست دخترم.
جین ـ تو میدونی که سنی نداره دیگه؟
کوک ـ اره. بوی الکل و شراب براش خوب نیست.
جیمین ـ به هر حال باید با این چیز ها آشنا شه.
یونگی ـ اما اون هنوز بچس.اگه قربانی ما بشه چی اون.......
جیمین ـ همین که گفتم.
و رفت داخل اتاقش.
فلش بک به فردا شب.
ادمین ویو.
ات داشت اماده میشد. خیلی اصرار کرد که نره مهمونی اما موفق نشد. با فریاد جیمین پرید پایین.
تهیونگ ـ واوووو. چه زیبا شدی.
کوک ـ اره. خیلی.
ات ـ ممنونم (خجالت)
هوپی ـ ای خدا خجالت کشید.
جیمین ـ اه اه اه بسه. حالم بد شد. بریم دیگه.
رفتن سوار ماشین شدن. تو راه ات دل درد گرفت برا همین جیمین وایستاد تا ات بره دستشویی که از بقیه عقب موند.
ادامه دارد.....
Pt. 3
جیمین ـ ببند
نامجون ـ جیمین فردا شب به مهمونی دعوت هستیم ها. میخوای چکار کنی با اون دختر؟
جیمین ـ میارمش. به عنوان دوست دخترم.
جین ـ تو میدونی که سنی نداره دیگه؟
کوک ـ اره. بوی الکل و شراب براش خوب نیست.
جیمین ـ به هر حال باید با این چیز ها آشنا شه.
یونگی ـ اما اون هنوز بچس.اگه قربانی ما بشه چی اون.......
جیمین ـ همین که گفتم.
و رفت داخل اتاقش.
فلش بک به فردا شب.
ادمین ویو.
ات داشت اماده میشد. خیلی اصرار کرد که نره مهمونی اما موفق نشد. با فریاد جیمین پرید پایین.
تهیونگ ـ واوووو. چه زیبا شدی.
کوک ـ اره. خیلی.
ات ـ ممنونم (خجالت)
هوپی ـ ای خدا خجالت کشید.
جیمین ـ اه اه اه بسه. حالم بد شد. بریم دیگه.
رفتن سوار ماشین شدن. تو راه ات دل درد گرفت برا همین جیمین وایستاد تا ات بره دستشویی که از بقیه عقب موند.
ادامه دارد.....
- ۳.۸k
- ۲۷ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط