رمان ماهک پارت 154
#رمان_ماهک #پارت_154
محکم گونش رو بوسیدم و گفتم عالی بود همون لحظه صدای ترانه بلند شد که گفت:
الله اکبر اینکارا چیه با جیغ سرمو تو گردن آرش قایم کردم که باعث شد خنده همشون بلند شه آرش هم خندید و گفت ببین چیکار کردی خانومم خجالت کشید.
همگی دور میز نشستیم و با کلی شوخی و خنده ناهارمون رو خوردیم بعد از اتمام ناهار قرار شد یکی دو ساعت استراحت کنیم و بریم خرید...
البته نظر آقایون این بود که بریم پارک ولی خوب ما عشق خریدا قبول نکردیم.
آرش روی تخت دراز کشیده بود و من هم روی شکمش نشسته بودم و مثل اون روز سرم روی سینه اش گذاشتم و همون جا خوابم برد.
وقتی بیدار شدیم خندیدم و گفتم آرش له نشدی؟ لبخند مهربونی زد و گفت تو به اندازه پرکاه وزن داری خانومی...
یکم خودمو واسش لوس کردم و بعد از اینکه کل صورتمو بوسه بارون کرد به سالن رفتیم و ترانه هم چایی با کیک برامون آورد.
بعد از خوردن به اتاق ترانه رفتم و آرایش محوی کردم ترانه به رژ قرمز اشاره کرد و گفت ماهک این رنگ خیلی به تو میاد.
لبخندی زدم و گفتم خودم هم خیلی از این رنگ خوشم میاد اما آرش دوست نداره وقتایی که میریم بیرون رژ این رنگی بزنم برگشت سمتم و گفت میدونم آرش خیلی روت حساسه.
به اصرار ارش یه دونه مانتو خانومانه و دوتا تاپ خیلی خوشگل گرفتم که البته مانتو به سلیقه آرش بود چون همیشه مانتوهای من اسپرت و دخترونه بود اینبار گفت که از این مدل بگیرم.
شام رو همگی بیرون خوردیم و برگشتیم به سمت خونه و بعد از خاموش کردن چراغا به سمت اتاق خواب رفتیم هنوز سرمونو روی بالش نگذاشته بودیم خوابمون برد.
〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰
@roman124
محکم گونش رو بوسیدم و گفتم عالی بود همون لحظه صدای ترانه بلند شد که گفت:
الله اکبر اینکارا چیه با جیغ سرمو تو گردن آرش قایم کردم که باعث شد خنده همشون بلند شه آرش هم خندید و گفت ببین چیکار کردی خانومم خجالت کشید.
همگی دور میز نشستیم و با کلی شوخی و خنده ناهارمون رو خوردیم بعد از اتمام ناهار قرار شد یکی دو ساعت استراحت کنیم و بریم خرید...
البته نظر آقایون این بود که بریم پارک ولی خوب ما عشق خریدا قبول نکردیم.
آرش روی تخت دراز کشیده بود و من هم روی شکمش نشسته بودم و مثل اون روز سرم روی سینه اش گذاشتم و همون جا خوابم برد.
وقتی بیدار شدیم خندیدم و گفتم آرش له نشدی؟ لبخند مهربونی زد و گفت تو به اندازه پرکاه وزن داری خانومی...
یکم خودمو واسش لوس کردم و بعد از اینکه کل صورتمو بوسه بارون کرد به سالن رفتیم و ترانه هم چایی با کیک برامون آورد.
بعد از خوردن به اتاق ترانه رفتم و آرایش محوی کردم ترانه به رژ قرمز اشاره کرد و گفت ماهک این رنگ خیلی به تو میاد.
لبخندی زدم و گفتم خودم هم خیلی از این رنگ خوشم میاد اما آرش دوست نداره وقتایی که میریم بیرون رژ این رنگی بزنم برگشت سمتم و گفت میدونم آرش خیلی روت حساسه.
به اصرار ارش یه دونه مانتو خانومانه و دوتا تاپ خیلی خوشگل گرفتم که البته مانتو به سلیقه آرش بود چون همیشه مانتوهای من اسپرت و دخترونه بود اینبار گفت که از این مدل بگیرم.
شام رو همگی بیرون خوردیم و برگشتیم به سمت خونه و بعد از خاموش کردن چراغا به سمت اتاق خواب رفتیم هنوز سرمونو روی بالش نگذاشته بودیم خوابمون برد.
〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰
@roman124
۵۳.۹k
۲۰ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.