پارت

#پارت_5



+ بازکن این درو طوفان باز کن یابوووو مگه من صد دفعه نگفتم منو اینجوری از خواب بیدار نکن ....



- این یابو الکی الکی افتاد تو دهن همشونا



+ با توام واااکننن کاریت ندارم فقط یه پارچ باید آب روت خالی کنم...



- خب بابا جنبه داشته باش فقط اینجوری میتونستم سر حالت کنم ...



+ الان سرحال آماده انتقامم واکن این درو ...


نمیدونم چرا توی همچین موقعیت هایی همیشه خنده ام میگیره ...



- خب باوا ارسلان زنگ زد گفت شب پدربزرگ گفته امه باید شام بریم اونجا ...



+ الان خنده ات واسه چیه خب



- به خدا ننیشه نمیتونم خودمو کنترل کنم ..



+ نخند بابا نخند میخندی بدتر اعصاب آدم خورد میشه ... بیا یه پارچ اب دیگه رو سرم خالی کن ولی نخند ..



دیگه نتونستم خودمو نگه دارمو قهقهه زدم و آتش یه مشت به در زدو رفت ....
دیدگاه ها (۲)

#پارت_6ساعت ۷ غروب بود من و آتش تصمیم گرفتیم که بریم خونه پد...

#پارت_7یعنی منو آتش که خواهر و برادریم توی یه خونه و علیها و...

بچه ها ببخشید پارت نزاشتم درگیر امتحانا بودم از فردا دوباره ...

#پارت_4+ خب راستش به اون برادر محترمت که زنگ میزنم افتخار جو...

پارت ۱۳

برادر بی رحم من💔🥀🖤💫part 1ویو یورا: حالم خیلی بد بود داشتم از...

قاصدک کوچولوی من💔🥀تهیونگ کنار تخت بیمارستان نشسته بود فقط آر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط