وقتی بازیت داد ولی دست کمی ازش نداشتی ...
وقتی بازیت داد ولی دست کمی ازش نداشتی ...
پارت شونزده
__________
تلفن رو قطع کرد و رفت پایین که...
ویو ا.ت
رفتم پایین که ...
+بله چی میگی آقای جانگ ...
_بهت گفته بودم میخوام برم بیرون
+ولی تو گفتی من هر،زه ام پس..با یه هرزه نگرد
_ا.ت ...بس کن ...همین الان باید باهام بیای
+ببین...
جین:وایی...بس کنید دیگه ...آنقدر بحث نکنید
+میرم حاظر بشم
رفت لباس پوشید و اومد پایین
+بریم؟!
ش،ت چقدر خوشگله ...برگامم
_ب،بریم...
سوار ماشین شدند
+کجا میری؟!
_شرکت خودم
+...فهمیدم شرکت برای خودته ...ایشش
سمت شرکت حرکت کرد .....وارد آسانسور شدند و طبقه مورد نظر رفتند
تو راهرو راه میرفت که یه نفر از کنارش رد شد
+*چقدر آشنا بو...لیا؟!(خواهرش)*
سریع برگشت ...
+همینجا وایستا
_چ،چی؟!
شروع کرد به دویدن کل اتاق ها رو گشت کل راهرو ها رو رفت
+(نفس زدن) ...کجا رفت پس؟!
که جیهوپ اومد پیشش
_چیزی شده ؟!
+نه...ب،ببینم شما اینجا کسی رو به اسم کیم لیا دارید ؟!
_کیم لیا؟!...نه ...فکر نکنم ...برای چی؟!
+هیچی
سمت اتاق حرکت کردند
_نیم ساعت دیگه کارم تموم میشه...
+من میتونم برم یکم اینجا رو ببینم ؟!
_آره برو ...
+اوکی
رفت و دوباره همه اتاق ها و طبقه ها رو گشت ولی ...اصلا همچین کسی نبود ...
سوهیون؟!
زنگ زد به سوهیون
+الو سوهیون یه چیزی لیا اونجاست ؟!
@چی؟! برای چی میپرسی ؟؟
+جواب منو بده لیا اونجاست ؟!(داد اروم)
@خب ...نه ...
+چی ؟! پس کجا رفته؟!
@خب ...دو روز پیش یه مرخصی دو هفته ای گرفت و گفت میخوام برم ملاقات داداشم تو یه کشور دیگه
+داداش؟!...سوهیون تو هم گذاشتی بره؟!...اون برادر نداره ...ما فقط دو تا خواهریم
@اره ....منم این سوال برام پیش آماده بود ولی خب...خانم چوی گفتند بزارم بره ...
+آخه خانم چوی که ...ش،ت
@چیشده؟!
+سوهیوننن (جیغ)
بوق بوق بوق (صدای قطعی تلفن)
@ا.ت ؟!...ا.ت ؟!...جواب بده...لعنت بهتتت
ویو هوپی
الان چهل دقیقه بود تو دفتر بودم ...به ا.ت گفتم نیم ساعت دیگه بیاد ...دیگه نتونستم صبر کنم نکنه ...نکنه ...اتفاقی براش افتاده؟!...از دفتر بیرون اومدم تو راهرو راه میرفتم و دنبال ا.ت میگشتم که ...با صحنه که دیدم جا خوردم ...امکان نداره...که...
نظر یادت نره رفیق !
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake#J_HOPE
پارت شونزده
__________
تلفن رو قطع کرد و رفت پایین که...
ویو ا.ت
رفتم پایین که ...
+بله چی میگی آقای جانگ ...
_بهت گفته بودم میخوام برم بیرون
+ولی تو گفتی من هر،زه ام پس..با یه هرزه نگرد
_ا.ت ...بس کن ...همین الان باید باهام بیای
+ببین...
جین:وایی...بس کنید دیگه ...آنقدر بحث نکنید
+میرم حاظر بشم
رفت لباس پوشید و اومد پایین
+بریم؟!
ش،ت چقدر خوشگله ...برگامم
_ب،بریم...
سوار ماشین شدند
+کجا میری؟!
_شرکت خودم
+...فهمیدم شرکت برای خودته ...ایشش
سمت شرکت حرکت کرد .....وارد آسانسور شدند و طبقه مورد نظر رفتند
تو راهرو راه میرفت که یه نفر از کنارش رد شد
+*چقدر آشنا بو...لیا؟!(خواهرش)*
سریع برگشت ...
+همینجا وایستا
_چ،چی؟!
شروع کرد به دویدن کل اتاق ها رو گشت کل راهرو ها رو رفت
+(نفس زدن) ...کجا رفت پس؟!
که جیهوپ اومد پیشش
_چیزی شده ؟!
+نه...ب،ببینم شما اینجا کسی رو به اسم کیم لیا دارید ؟!
_کیم لیا؟!...نه ...فکر نکنم ...برای چی؟!
+هیچی
سمت اتاق حرکت کردند
_نیم ساعت دیگه کارم تموم میشه...
+من میتونم برم یکم اینجا رو ببینم ؟!
_آره برو ...
+اوکی
رفت و دوباره همه اتاق ها و طبقه ها رو گشت ولی ...اصلا همچین کسی نبود ...
سوهیون؟!
زنگ زد به سوهیون
+الو سوهیون یه چیزی لیا اونجاست ؟!
@چی؟! برای چی میپرسی ؟؟
+جواب منو بده لیا اونجاست ؟!(داد اروم)
@خب ...نه ...
+چی ؟! پس کجا رفته؟!
@خب ...دو روز پیش یه مرخصی دو هفته ای گرفت و گفت میخوام برم ملاقات داداشم تو یه کشور دیگه
+داداش؟!...سوهیون تو هم گذاشتی بره؟!...اون برادر نداره ...ما فقط دو تا خواهریم
@اره ....منم این سوال برام پیش آماده بود ولی خب...خانم چوی گفتند بزارم بره ...
+آخه خانم چوی که ...ش،ت
@چیشده؟!
+سوهیوننن (جیغ)
بوق بوق بوق (صدای قطعی تلفن)
@ا.ت ؟!...ا.ت ؟!...جواب بده...لعنت بهتتت
ویو هوپی
الان چهل دقیقه بود تو دفتر بودم ...به ا.ت گفتم نیم ساعت دیگه بیاد ...دیگه نتونستم صبر کنم نکنه ...نکنه ...اتفاقی براش افتاده؟!...از دفتر بیرون اومدم تو راهرو راه میرفتم و دنبال ا.ت میگشتم که ...با صحنه که دیدم جا خوردم ...امکان نداره...که...
نظر یادت نره رفیق !
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake#J_HOPE
۴.۷k
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.