فیک جونگکوک پارت ۲

جونگکوک:
اومد ازم تشکر کنه غش کرد تو بغلم بردمش صورتشو شستم به هوش اومد بازم ازم تشکر کرد
نویسنده:
جونگکوک از ا/ت خواست که باهم رفیق بشن و ا/ت هم قبول کرد شماره همو گرفتن
ا/ت:
ما باهم دوست شدیم وشماره همو گرفتیم چند روز بعد قرار شد که باهم دوباره به همون شهربازی بریم اومد دم خونمون دنبالم باهم رفتیم شهربازی
جونگکوک:
توی ماشینم نشست یه لحظه حس کردم حاظرم برای یه لحظه باهاش بودن هر کاری بکنم رسیدیم شهربازی دلم نمیخاست یه لحظه هم ازش جدا بشم نمیدونستم این حس چیه حسودیه یا دیوونگی
ا/ت:
رفتارش عجیب بود همش بهم چسبیده بود ولم نمیکرد تا اینکه یه پسری اومد و بهم درخاست دوستی داد که اون یهو اومد و گفت که اون دوست دختر منه! تعجب کرده بودم دوست دختر اون منم؟! خیلی برام عجیب بود وقتی پسره رفت بهش گفتم این دیگه چی بود گفت پسرا رو نمیشناسی خطرناکن واقعا عجیب بود
جونگکوک:
یکی اومد باهاش دوست بشه ولی من نتونستم تهمل کنم وگفتم دوست دخترمه واقعا دست خودم نبود برای خودم هم عجیب بود
ا/ت:
میخاستم برم دستمو بشورم اون گفت منم میام اومد دنبالم خیلی بامزه بود دستمو شستم و داشتیم میرفتیم که..........
برای پارت های بعدی حمایت کنید
#نفر_بعدی_در_کار_نیست
#نفر_بعدی_ننه_هیتر_است
#کیپاپر_ها_متحد_هستند
دیدگاه ها (۰)

حالم خوب نیست

ادمین حالش بهتر شده

پارت ۱ جونگ کوک

وانشات تهیونگ عشق یهویی تک پارتی

شوهر دو روزه. پارت۷۵

پارت 13 دیدم.... چند تا دختر روبه روم وایستادن یه دونه از او...

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط