fake taehyung
fake taehyung
part*⁴⁹
نفر دوم: بله اینجاست
ا/ت: 😐
دستمو گذاشتم رو اسپیکر گوشی
ا/ت: این چی میگه پس به کارمندات گفتی من اونجام
تهیونگ: نمیدونم نه من همچین حرفی نزدم
ا/ت: پس میبینیم
دستمو از اسپیکر برداشتم
ا/ت: چی اونجاست؟
تهیونگ: ا/ت اروم باش
نفر دوم: اره
ا/ت: میشه گوشی بدی بهش
نفر دوم: تا برم تو اتاقش
ا/ت: باشه
نفر دوم: تازه گفتن رئیس نیست
ا/ت: خب باشه اینا اومد
نفر دوم: سلامشو برسون راستی یادم نبود امروز نمیخواست بیاد خواست پیش شما بمونه
ا/ت: بله
نفر دوم: حواستون خیلی بهش باشه خیلی تو فکرشم اخه دیشب من پیشش بودم فقط حالا من خوابیدم او داشت کار میکرد
ا/ت: اره میدونم خب دیگه مرسی خدافظ
نفر دوم:خدافظ خانم
تهیونگ: نفر بعدی میخوای به کی زنگ بزنی
ا/ت: ببخشید😞عزیزم من فک میکردم دورا راست میگه
تهیونگ: کارمندای من راستگو هستن
ا/ت: منو میبخشی قضاوتت کردم
تهیونگ: عزیزم اینجوری نگو
نشستم پیشش بغلش کردم
ا/ت: میبخشی منو
تهیونگ: حالت خوبه؟ مامانم گفت امروز بیاین پیشم
ا/ت: باشه بریم
تهیونگ: مطمئن باشم خوبی
ا/ت: اهمم
تهیونگ: خب باشه
رفتیم خونه مامان تهیونگ
م:سلام عزیزم خوش اومدید
ا/ت: سلام مامان جون
تهیان: ا/ت
ا/ت: تهیان جون خوبی
اومد بغلم کرد منم بغلش کردم
تهیونگ: هی هی ا/ت مگه تو حالت بد نبود تهیان تو که منو بغل نمیکنی
تهیان: خب با ا/ت بیشتر خاطره دارم تا تو
تهیونگ: میزاری ما بیایم داخل
تهیان: بفرمایید
تهیونگ: عشقم بیا بشین
ا/ت:حیف نیست یه پسر اینقدر بزرگ کنی به یه دختر بگه عشقم راست نمیگم مامان جون
م.ت: چی بگم راست میگی😂
تهیان: من دخالت نمیکنم ولی مامان تو تهیونگ بزرگ نکردی
م.ت: حرف نزن پسره ی الاغ
تهیان: مامان
تهیونگ: تو که از من بزرگتری نمیخوای زن بگیری
تهیان: یکی دوس دارم ولی بعید بدونم من دوست داشته باشه
تهیونگ: کیو میگی
تهیان: ا/ت جون منشی تو میگم
ا/ت: لانا؟
تهیان: اره
ا/ت: تا جایی که میدونم او دوس پسری نداره ولی خیلی دوس داره ازدواج کنه و نمیدونم تورو میشناسه یا نه ولی تهیونگ میشناسه
تهیان: یعنی میتونم بهش بگم
ا/ت: من فردا باهاش حرف میزنم بهت میگم
تهیان: خیلی ممنون خیلی ممنون
ا/ت جون
تهیونگ: نه ا/ت تو فردا هم خونه میمونی
ا/ت: نمیخوام
تهیونگ: میمونی
م.ت: بهش اصرار نکن دیگه
تهیونگ:باشه هرکاری میخوای بکن
ا/ت: کجا میری؟
م..ت: ولش کن
ا/ت: خیلی زود قهر میکنه
م.ت میدونم به باباش رفته دو دقیقه بعد دوباره میاد
#فیک
#سناریو
part*⁴⁹
نفر دوم: بله اینجاست
ا/ت: 😐
دستمو گذاشتم رو اسپیکر گوشی
ا/ت: این چی میگه پس به کارمندات گفتی من اونجام
تهیونگ: نمیدونم نه من همچین حرفی نزدم
ا/ت: پس میبینیم
دستمو از اسپیکر برداشتم
ا/ت: چی اونجاست؟
تهیونگ: ا/ت اروم باش
نفر دوم: اره
ا/ت: میشه گوشی بدی بهش
نفر دوم: تا برم تو اتاقش
ا/ت: باشه
نفر دوم: تازه گفتن رئیس نیست
ا/ت: خب باشه اینا اومد
نفر دوم: سلامشو برسون راستی یادم نبود امروز نمیخواست بیاد خواست پیش شما بمونه
ا/ت: بله
نفر دوم: حواستون خیلی بهش باشه خیلی تو فکرشم اخه دیشب من پیشش بودم فقط حالا من خوابیدم او داشت کار میکرد
ا/ت: اره میدونم خب دیگه مرسی خدافظ
نفر دوم:خدافظ خانم
تهیونگ: نفر بعدی میخوای به کی زنگ بزنی
ا/ت: ببخشید😞عزیزم من فک میکردم دورا راست میگه
تهیونگ: کارمندای من راستگو هستن
ا/ت: منو میبخشی قضاوتت کردم
تهیونگ: عزیزم اینجوری نگو
نشستم پیشش بغلش کردم
ا/ت: میبخشی منو
تهیونگ: حالت خوبه؟ مامانم گفت امروز بیاین پیشم
ا/ت: باشه بریم
تهیونگ: مطمئن باشم خوبی
ا/ت: اهمم
تهیونگ: خب باشه
رفتیم خونه مامان تهیونگ
م:سلام عزیزم خوش اومدید
ا/ت: سلام مامان جون
تهیان: ا/ت
ا/ت: تهیان جون خوبی
اومد بغلم کرد منم بغلش کردم
تهیونگ: هی هی ا/ت مگه تو حالت بد نبود تهیان تو که منو بغل نمیکنی
تهیان: خب با ا/ت بیشتر خاطره دارم تا تو
تهیونگ: میزاری ما بیایم داخل
تهیان: بفرمایید
تهیونگ: عشقم بیا بشین
ا/ت:حیف نیست یه پسر اینقدر بزرگ کنی به یه دختر بگه عشقم راست نمیگم مامان جون
م.ت: چی بگم راست میگی😂
تهیان: من دخالت نمیکنم ولی مامان تو تهیونگ بزرگ نکردی
م.ت: حرف نزن پسره ی الاغ
تهیان: مامان
تهیونگ: تو که از من بزرگتری نمیخوای زن بگیری
تهیان: یکی دوس دارم ولی بعید بدونم من دوست داشته باشه
تهیونگ: کیو میگی
تهیان: ا/ت جون منشی تو میگم
ا/ت: لانا؟
تهیان: اره
ا/ت: تا جایی که میدونم او دوس پسری نداره ولی خیلی دوس داره ازدواج کنه و نمیدونم تورو میشناسه یا نه ولی تهیونگ میشناسه
تهیان: یعنی میتونم بهش بگم
ا/ت: من فردا باهاش حرف میزنم بهت میگم
تهیان: خیلی ممنون خیلی ممنون
ا/ت جون
تهیونگ: نه ا/ت تو فردا هم خونه میمونی
ا/ت: نمیخوام
تهیونگ: میمونی
م.ت: بهش اصرار نکن دیگه
تهیونگ:باشه هرکاری میخوای بکن
ا/ت: کجا میری؟
م..ت: ولش کن
ا/ت: خیلی زود قهر میکنه
م.ت میدونم به باباش رفته دو دقیقه بعد دوباره میاد
#فیک
#سناریو
۳۸.۱k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.