ماه کامل 🌕قسمت4

چند روز بعد
شدو:سونیک!!!!!
سونیک:چیه؟ اینبار چیکار کردم؟
شدو:این گوشی کیه؟
سونیک:ببینم. ها!این......این ...این برای امی بود. 😞
شدو:میدونی که اون دیگه مرده 😞
سونیک:بیا امشب بریم پادشاه رو ببینیم....
شدو:سونیک....
سونیک :شدو.من به امی قل دادم......اگه میای برو آماده شو!
شدو:هه.هه.هه تو فکر کردی می زارم تنهایی بری ،منم میام😏
سونیک:شب شد،من و شدو از پنجره همون اوتاق که امی زخمی شد وارد شدیم.چراغ قوه رو روشن کردیم.
شدو:سونیک!اونجا رو
سونیک:رد خون .
شدو:انگار کشیده شده.
سونیک:بیا بریم دنبال ردش ،رد خون رو دنبال کردیم رسیدیم به یه در ،در رو باز کردیم رفتیم تو ...اینجارو دفتر پادشاه.....دستم رو گذاشتم روی یه شمعدانی که یهو افتاد...
شدو:شد یبار کار دستم ندی😡
سونیک:ببخشید😥یهو دیدیم که یه در مخفی باز شد....شدو😎
شدو:ببند.
سونیک:ه...رفتیم تو یک استوانه پر از آب دیدیم...که نورانی بود..
شدو:سونیک!اون ....😟
سونیک:دیدیم جسد امی داخل اون شیشه بود...رفتم جلو دستم رو گذاشتم روی شیشه که یهو پادشاه اومد.
پادشاه:سلام....
سونیک:امروز روز مرگته
پادشاه:برا چی مگه کاری کردم؟
شدو:ما دیدیم که امی رو کشتی. 😡
پادشاه:آره.....دخترم رو کشتم، و جسدش رو هم میبینین که....جا با نوبت شماست.
سونیک:باشه.......رفتم جلو و هواس پادشاه رو پرت کردم، که شدو از پشت خنجر رو واردش کرد..افتاد و جون داد و مرد.که صدای یکی اومد .
دستا با لا..پلیس
سونیک:رفتیم بیرون و وبالاخره احساس سبکی کردم.
❌چند سال بعد❌
شدو:روی یک ساختمان وایساد بودم که سونیک گفت.
سونیک:شدو ماه کامل شده........
شدو:آره.....
سونیک:شدو......من .....من دوست دارم 😖
شدو:ها!خوب....شاید ....منم بهت یه حسی داشته باشم 😏
سونیک:ها!تو اون لحظه یاد امی افتادم که می‌گفت:شما دو تا خیلی بهم میاین....،رفتم با لای نرده و یواشکی به شدو نگاه کردم،که اونم نگاهم کرد، بعد اون روز منو شدو باهم موندیم.


پایان ❤
دیدگاه ها (۳)

راستش من اینو دیدم گفتم شبیه داستانمه برا همین گذاشتم...کپی ...

💗

ماه کامل🌕قسمت3

ماه کامل 🌕قسمت 2

تحت تعقیب

تحت تعقیب

آن سوی آینه P35در رو باز کردیم که یهو جونگ کوک افتاد (ویو ا....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط