داستان زندگی من پارت 14(پارت آخر)

فلش بک دوهفته
ویو کوک

امروز پرواز داشتم و خیلی خوشحال شدم که بعد از دوهفته می تونم جوجومو ببینم و رفتم وسایلمو و جمع کردم و رفتم فرودگاه و بعد از 1 ساعت نوبت هواپیمای من رسید و رفتم سوار شدم و تو راه به ا/ت زنگ زدم و
کوک:الو جوجو
ا/ت:صدبار گفتم به من نگو جوجو
کوک:باشه امشب ساعت 9 آماده باش
ا/ت:برای چی
کوک :یک قرار مهم داریم پس حسابی خودتو. خوشگل کن خودم میام دنبالت
ا/ت:باشه خرگوش
کوک:منم صدبار گفتم به من نگو خرگوش نگو
ا/ت:چطور تو به من بگی جوجو من به تو نگم خرگوش
کوک:باشه جوجو
ا/ت :خداحافظ خرگوش
کوک:خداحافظ جوجو
پایان مکالمه
ساعت 8:32
ویو کوک
رسیدم کره و رفتم عمارت و یک دوش گرفتم و کت شلوار سیاه همو پوشیدم و موهامو حالت دادم و عطر تلخمو زدم و ایندفعه خاستم بنز مشکی رو بردارم

ویو ا/ت
از بیمارستان اومدم و رفتم حموم و اومدم بیرون و لباسم و پوشیدم (اسلاید دوم) بعد آرایش کردم و موهامو مدل دادم و گوشواره و گردنبندمو بستم و عطر توت فرنگی مو زدم و کفشم و پوشیدم(اسلاید سوم)
و که کوک زنگ زد و گفت بیا پایین جلو درم و رفتم پایین که دیدیم از اون خرگوش به چه چیزی تبدیل شده و سوار شدیم و رسیدیم به یک رستوران خیلی بزرگ و قشنگ هیچکس داخلش نبود
ا/ت:چرا هیچ کس اینجا نیست
کوک:چون اینجارو رزرو کردم
ا/ت:برای چی
کوک:حالا می فهمی
بعد نشستیم سر میزو من پاستا انتخاب کردم و اون پیتزا بعد از خوردن غذا کوک یک جعبه از کتش در اورد و جلوم زانو زد و در اون جعبه رو باز کرد وقتی باز کرد با حلقه مواجه شدم و تعجب کردم
کوک:خانم سوجون ا/ت با من ازدواج می کنین
ا/ت:آر.. ه
بعد کوک بلند شو حلقه رو تو دستم کرد منو بغل کرد منم بغلش کردم و 1ماه بعد عروسی کردیم

(پایان)
دیدگاه ها (۶)

داستان زندگی من پارت 1 فصل 2

فصل دوم پارت 2

داستان زندگی من پارت 13

داستان زندگی من پارت 12

پارت ۷۴ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۷۷ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۶۴ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط