داستان زندگی من پارت 1 فصل 2

ویو ا/ت

منو کوکی الان 6 ماهه ازدواج کردیم و کوکی باهام خیلی خوبه ولی این یک هفته باهام سرد شده و من اصلا نمی فهمم مو ضوع چیه ولی خوب حتما به خاطر کارش هستش من رئیس شرکت...
هستم و خیلی کارمو دوست دارم از بیمارستان استعفا دادم و دیگه دکتر نشدم به جاش رئیس شرکت شدم این شرکت ماله کوک بود ولی دادش به من ولی خوب راستشو به خایین منم یک خورده مغرور شدم می شه گفت از یک خورده هم بالاتر چون من الان زن مافیا هستم و رئیس شرکت، توی شرکت من دوستای زیادی دارم و این موضوع منو خوشحال می کنه ولی سردی کوک نه😓

ویو کوک
الان 6 ماهه با ا/ت ازدواج کردم ولی من الان عاشق سومیا شدم اون صد برابر ا/ت خوشگل تر و دقیقا تایپ منه درسته با ا/ت ازدواج کردم ولی اون که نمی تونه بچه دار بشه منم بچه می خام ولی سومیا می تونه و می خام از اون بچه داشته باشم بعدشم از ا/ت جدا می شم
دیدگاه ها (۰)

فصل دوم پارت 2

داستان زندگی من پارت 3

داستان زندگی من پارت 14(پارت آخر)

داستان زندگی من پارت 13

تکپارتی اسمات کوک درخواستی

+چرا دستم رو گرفتکوک : تا گم نشی چون خیلی کوچیکی +یااااا چرا...

"سرنوشت "p,18...ویو کوک ۵ ساعت بعد ساعت ۱ ظهر *.ا/ت روی صندل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط