love or friend
love or friend
part66
گووان: تو مطمئنی؟
ا/ت: اره میخوام ازش جدا شم
گووان: باشه
ا/ت: توهم هنوز میخوای دوستش باشی؟
گووان: نه
ا/ت: بخاطر من اینکارو نکن
گووان: سوهیون خیلی نگرانته میخوای این چند روزی که تهیونگ نیست بیاد پیشت
ا/ت: نه خوبم من میرم خونه
گووان: باشه
برگشتم خونه دیدم تهیونگ رفته وسایلشم برده راستی یادم رفت بلیطش صبح بود
چند روز بعد
داشتم نگاه گوشیم میکردم خبرارو خوندم تهیونگ و میرا زوج جدید امسال خیلی کیوتن همینکه دیدمشون حالم بد شد که بیهوش شدم
چند ساعت بعد
چشمامو باز کردم دیدم گووان بالای سرمه
گووان: خوبی
ا/ت: خبرارو دیدی؟
گووان: همینکه دیدم متوجه شدم که باید بیام پیشت هرچی در زدم جواب ندادی مجبور شدم بیام داخل خوبی الان؟
ا/ت: من خوبم برگردیم
گووان: ازت ازمایش گرفتن بزار یک ساعت دیگه جوابش اماده میشه دختر خودتو اذیت نکن به تهیونگ بگو من یا میرا؟
ا/ت: نه اینم نمیگم ازش جدا میشم نمیتونم تحملش کنم میخوام بخوابم تا بهش فک نکنم
گووان: از روی تخت بلند شو بیا روی صندلی بشین سرتو بزار رو شونم
ا/ت: باشه
سرمو گذاشتم رو شونش خوابم برد
یک ساعت بعد
👩🏼⚕️: بفرمایید برای جواب ازمایشتون
ازخواب بیدار شدم
👩🏼⚕️: اقا شما نمیتونید بیاید
گووان: باشه
رفتم تو اتاق
ا/ت: چیزی شده
👩🏼⚕️: دوس پسرتونن
ا/ت: نه
👩🏼⚕️: ازدواج کردین؟
ا/ت: بله من خودم ازدواج کردم ولی این اقا دوستمه
👩🏼⚕️: همسرت کجاست؟
ا/ت: سفر کاری رفته خارج
که دلم نمیخواد دیگه ببینمش
👩🏼⚕️: بهش بگو حواسش خیلی بهت باشه نزدیک صدمه ببینه
ا/ت: خانم من خوبم
👩🏼⚕️: تورو نمیگم کوچولو تو شکمتو میگم مبارک باشه
ا/ت: دارید شوخی میکنید؟
👩🏼⚕️: نه
ا/ت: واقعیه
👩🏼⚕️: اره
از اتاق رفتم بیرون
گووان: چیشد چرا اینجوری نگاه میکنی چیزی شده؟
زدم زیر گریه
گووان: ا/ت داری میترسونیم
ا/ت: من بچه دارم
گووان: ها؟
ا/ت: دکتر گفت سه هفتست
گووان: سرکاریه؟
ا/ت: نه کاشکی بود
گووان: نقشه هارو فراموش بدبخت شدیم
ا/ت: 😭😭
#فیک
#سناریو
part66
گووان: تو مطمئنی؟
ا/ت: اره میخوام ازش جدا شم
گووان: باشه
ا/ت: توهم هنوز میخوای دوستش باشی؟
گووان: نه
ا/ت: بخاطر من اینکارو نکن
گووان: سوهیون خیلی نگرانته میخوای این چند روزی که تهیونگ نیست بیاد پیشت
ا/ت: نه خوبم من میرم خونه
گووان: باشه
برگشتم خونه دیدم تهیونگ رفته وسایلشم برده راستی یادم رفت بلیطش صبح بود
چند روز بعد
داشتم نگاه گوشیم میکردم خبرارو خوندم تهیونگ و میرا زوج جدید امسال خیلی کیوتن همینکه دیدمشون حالم بد شد که بیهوش شدم
چند ساعت بعد
چشمامو باز کردم دیدم گووان بالای سرمه
گووان: خوبی
ا/ت: خبرارو دیدی؟
گووان: همینکه دیدم متوجه شدم که باید بیام پیشت هرچی در زدم جواب ندادی مجبور شدم بیام داخل خوبی الان؟
ا/ت: من خوبم برگردیم
گووان: ازت ازمایش گرفتن بزار یک ساعت دیگه جوابش اماده میشه دختر خودتو اذیت نکن به تهیونگ بگو من یا میرا؟
ا/ت: نه اینم نمیگم ازش جدا میشم نمیتونم تحملش کنم میخوام بخوابم تا بهش فک نکنم
گووان: از روی تخت بلند شو بیا روی صندلی بشین سرتو بزار رو شونم
ا/ت: باشه
سرمو گذاشتم رو شونش خوابم برد
یک ساعت بعد
👩🏼⚕️: بفرمایید برای جواب ازمایشتون
ازخواب بیدار شدم
👩🏼⚕️: اقا شما نمیتونید بیاید
گووان: باشه
رفتم تو اتاق
ا/ت: چیزی شده
👩🏼⚕️: دوس پسرتونن
ا/ت: نه
👩🏼⚕️: ازدواج کردین؟
ا/ت: بله من خودم ازدواج کردم ولی این اقا دوستمه
👩🏼⚕️: همسرت کجاست؟
ا/ت: سفر کاری رفته خارج
که دلم نمیخواد دیگه ببینمش
👩🏼⚕️: بهش بگو حواسش خیلی بهت باشه نزدیک صدمه ببینه
ا/ت: خانم من خوبم
👩🏼⚕️: تورو نمیگم کوچولو تو شکمتو میگم مبارک باشه
ا/ت: دارید شوخی میکنید؟
👩🏼⚕️: نه
ا/ت: واقعیه
👩🏼⚕️: اره
از اتاق رفتم بیرون
گووان: چیشد چرا اینجوری نگاه میکنی چیزی شده؟
زدم زیر گریه
گووان: ا/ت داری میترسونیم
ا/ت: من بچه دارم
گووان: ها؟
ا/ت: دکتر گفت سه هفتست
گووان: سرکاریه؟
ا/ت: نه کاشکی بود
گووان: نقشه هارو فراموش بدبخت شدیم
ا/ت: 😭😭
#فیک
#سناریو
۲۳.۵k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.