love or friend
love or friend
part64
رفتیم خونه
تهیونگ: نمیخوای بخوابی به چی زل زدی؟
ا/ت: ها
تهیونگ: نمیای پیشم میخوای تو اتاق خودت باشی برو شب بخیر
ا/ت: شب بخیر
رفتم تو اتاقم درو قفل کردم زدم زیر گریه زنگ زدم به گووان
ا/ت: الو گووان
گووان: چیشده؟
ا/ت: واقعا عوض شده حتی نزاشت پیشش بخوابم
گووان: دارم با لیان حرف میزنم بزار بعد بهت زنگ میزنم
ا/ت: باشه
فردا
از خواب بیدار شدم رفتم بیرون نگاه کردم تهیونگ رفته بهش زنگ زدم
تهیونگ: الو؟
ا/ت: تهیونگ رفتی؟
تهیونگ:فک کردم رفتی یادم رفت ببرمت
میرا: سلام ا/ت صدا رو بلندگو ماشینه
ا/ت: سسلام
میرا: داریم میریم شرکت
تهیونگ: ا/ت تو امروز نیا
ا/ت: چرا
تهیونگ: برو پیش خانوادت خواستی امشبم بمون برا من شب فرق نداره که وقتی یه جای دیگه میخوابی
میرا: شب پیش هم نمیخوابین؟
تهیونگ: نه
گوشی قطع کردم و اماده شدم رفتم شرکت
ساران: ا/ت
ا/ت: بله
ساران: تو از رئیس جدا شدی؟
ا/ت: نه چطور مگه؟
ساران: چرا دوس دختر قبلیشو اورده شرکت
ا/ت: اها چیزی نیست خودم بهش گفتم
ساران: چی تو چرا؟
ا/ت: بزار بعد برات توضیح میدم
رفتم تو اتاق تهیونگ میرا اونجا بود
میرا: ا/ت جون اومدی چه خوب شد که میبینمت
ا/ت: شما اینجا چیکار میکنید
میرا: مگه کارمند نمیتونه بیاد تو اتاق رئیس مگه نه تهیونگ
تهیونگ: اره
ا/ت: تهیونگ؟ نه دیگه رئیس بگو
میرا: من دوس دارم تهیونگ صداش کنم
تهیونگ: هرطور راحتی صدام کن
ا/ت: منم اینجا میخوام عشقم صدات کنم
تهیونگ: زشته محل کاریم همون تهیونگ صدام کن و اینکه من میرا گذاشتم برای دستیارم امشب هم میریم مهمونی دعوتم
میرا: باشه
ا/ت: نمیشه منم بیام؟
تهیونگ: نه دیگه زیاد میشیم
در باز شد لیان اومد داخل
لیان: ا/ت اینجایی
اومد بغلم کرد
لیان: دلم خیلی برات تنگ شده بود کجا بودی این همه مدت
ا/ت: ببخشید واقعا
میدونستم همه اینکارا گووان شروع کرده
تهیونگ: هیی چیکار میکنی این زنمه ها
لیان: زنت تو که نشستی بغل یه زنه دیگه
تهیونگ: چی به تو چه
لیان: پس این زنم ماله من میشه
رفتم دست لیان گرفتم
تهیونگ: صبر کن ا/ت دیوونه شدی
ا/ت: دیوونه نه نشدم تو برو مهمونی با دستیارت منم میرم مهمونی با دوستم
تهیونگ: چی؟ دوستت؟
سریع دست لیان گرفتم رفتیم بیرون
گووان: ا/ت تو عالی بازی میکردی
ا/ت: 😊 بریم
گووان: خوبی؟
ا/ت: اگه بگم اره دروغ گفتم اخه چرا میخواد اورو با خودش ببره مهمونی؟
#فیک
#سناریو
part64
رفتیم خونه
تهیونگ: نمیخوای بخوابی به چی زل زدی؟
ا/ت: ها
تهیونگ: نمیای پیشم میخوای تو اتاق خودت باشی برو شب بخیر
ا/ت: شب بخیر
رفتم تو اتاقم درو قفل کردم زدم زیر گریه زنگ زدم به گووان
ا/ت: الو گووان
گووان: چیشده؟
ا/ت: واقعا عوض شده حتی نزاشت پیشش بخوابم
گووان: دارم با لیان حرف میزنم بزار بعد بهت زنگ میزنم
ا/ت: باشه
فردا
از خواب بیدار شدم رفتم بیرون نگاه کردم تهیونگ رفته بهش زنگ زدم
تهیونگ: الو؟
ا/ت: تهیونگ رفتی؟
تهیونگ:فک کردم رفتی یادم رفت ببرمت
میرا: سلام ا/ت صدا رو بلندگو ماشینه
ا/ت: سسلام
میرا: داریم میریم شرکت
تهیونگ: ا/ت تو امروز نیا
ا/ت: چرا
تهیونگ: برو پیش خانوادت خواستی امشبم بمون برا من شب فرق نداره که وقتی یه جای دیگه میخوابی
میرا: شب پیش هم نمیخوابین؟
تهیونگ: نه
گوشی قطع کردم و اماده شدم رفتم شرکت
ساران: ا/ت
ا/ت: بله
ساران: تو از رئیس جدا شدی؟
ا/ت: نه چطور مگه؟
ساران: چرا دوس دختر قبلیشو اورده شرکت
ا/ت: اها چیزی نیست خودم بهش گفتم
ساران: چی تو چرا؟
ا/ت: بزار بعد برات توضیح میدم
رفتم تو اتاق تهیونگ میرا اونجا بود
میرا: ا/ت جون اومدی چه خوب شد که میبینمت
ا/ت: شما اینجا چیکار میکنید
میرا: مگه کارمند نمیتونه بیاد تو اتاق رئیس مگه نه تهیونگ
تهیونگ: اره
ا/ت: تهیونگ؟ نه دیگه رئیس بگو
میرا: من دوس دارم تهیونگ صداش کنم
تهیونگ: هرطور راحتی صدام کن
ا/ت: منم اینجا میخوام عشقم صدات کنم
تهیونگ: زشته محل کاریم همون تهیونگ صدام کن و اینکه من میرا گذاشتم برای دستیارم امشب هم میریم مهمونی دعوتم
میرا: باشه
ا/ت: نمیشه منم بیام؟
تهیونگ: نه دیگه زیاد میشیم
در باز شد لیان اومد داخل
لیان: ا/ت اینجایی
اومد بغلم کرد
لیان: دلم خیلی برات تنگ شده بود کجا بودی این همه مدت
ا/ت: ببخشید واقعا
میدونستم همه اینکارا گووان شروع کرده
تهیونگ: هیی چیکار میکنی این زنمه ها
لیان: زنت تو که نشستی بغل یه زنه دیگه
تهیونگ: چی به تو چه
لیان: پس این زنم ماله من میشه
رفتم دست لیان گرفتم
تهیونگ: صبر کن ا/ت دیوونه شدی
ا/ت: دیوونه نه نشدم تو برو مهمونی با دستیارت منم میرم مهمونی با دوستم
تهیونگ: چی؟ دوستت؟
سریع دست لیان گرفتم رفتیم بیرون
گووان: ا/ت تو عالی بازی میکردی
ا/ت: 😊 بریم
گووان: خوبی؟
ا/ت: اگه بگم اره دروغ گفتم اخه چرا میخواد اورو با خودش ببره مهمونی؟
#فیک
#سناریو
۴۰.۶k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.