فصل دوم پارت دوازده
بعد از اینکه به بچه شیر دادم خوابید بردمش توی اتاقش و گزاشتمش توی گهوارش تا بخوابه که یه دفعه صدای زنگ در اومد بچه از خواب پرید دوباره خوابوندمش و بعد از اتاق اومزم بیرون و درو بستم مادر جون اومده بود
مادر جون:سلام عروسم حالتون چطوره حال نوه خشگلم چطوره
مین سو:سلام مادر جون ببخشید من بالا داشتم بچرو میخوابوندم
چانی:بچه خوابید
مین سو:اوهوم
چانی:خب دیگه چرا نمیشینید
مین سو:اوم مادر جون شما چی میل دارید قهوه یا چای یا کاپوچینو کدومو براتون بیارم
چانی:😐
مین سو:چانی چیزی شده چرا اینجوری نگاه میکنی
چانی:😑هیچی چیزی نشده ...اومم مامان چی میخوری
مادر جون:چیزی نمیخورم زحمت نکشید
چانی:نه مامان همینجورد که نمیشه قهوه میخوری؟
مادر جون:بله ممنونم
چانی:باشه ...اوم مامان یه لحظه ببخشید مین سو بیا اتاق کارت دارم
مین سو:چیزی شده همین جا بگو مادر جون که غریبه نیستن
چانی:میدونم ولی تو بیا اتاق کارت دارم ببخشید مامان تنهات میزارم فقط یه لحظه کارش دارم مین سو بیا
مادر جون:اشکالی نداره پسرم من همینجا نشستم
چانیول دستمو گرفت و منو کشید سمت اتاق درم بست
چانی:تو دیوانه شدی
مین سو:منظورت چیه😦
چانی:تو با این حالت میخوای از مامانم پزیرایی کنی
مین سو:من کاری نکردم فقط ازشون پرسیدم چی میخورن من براشون آماده کنم
چانی:واییی مین سو داری دیوانم میکنی چرا الان رسمی حرف میزنی بعدشم این کار نیست میخوای قهوه درست کنی آیا قهوه درست کردن کار حساب نمیاد تو نباید مدت زیادی سر پا باشی و از عادت بدت تا قهوه آماده میشه کنارش سر پا وایمیسی
مین سو:خوب دوست دارم منتظر بمونم تاآماده بشه
چانی:این کار واسه الان نیست تو الان مدام باید استراحت کنی الانم میری میشینی هیچ کاری هم نمیکنی خودم کارارو انجام میدم
مین سو:نه چان من نمیخوام مامانت فکر کنه من از تو کار میکشم و خودم هیچ کاری نمیکنم
چانی:یعنی چی تو به خاطر فکرای مزخرف مامانم میخوای حالت بد بشه مریض بشی واقعا که من اجازه نمیدم کاری انجام بدی فهمیدی...
ادامه دارد
خوب دیگه نباید زیادطولانی بشه مجبورم اینجا قطش کنم ادامه پارت بعدی
امیدوارم دوست داشته باشید اگت غلط املایی یا اشتباه تایپی وجود داره معذرت🙈نظر بدید یادتون باشه ممنونم کیوتیام😊
مادر جون:سلام عروسم حالتون چطوره حال نوه خشگلم چطوره
مین سو:سلام مادر جون ببخشید من بالا داشتم بچرو میخوابوندم
چانی:بچه خوابید
مین سو:اوهوم
چانی:خب دیگه چرا نمیشینید
مین سو:اوم مادر جون شما چی میل دارید قهوه یا چای یا کاپوچینو کدومو براتون بیارم
چانی:😐
مین سو:چانی چیزی شده چرا اینجوری نگاه میکنی
چانی:😑هیچی چیزی نشده ...اومم مامان چی میخوری
مادر جون:چیزی نمیخورم زحمت نکشید
چانی:نه مامان همینجورد که نمیشه قهوه میخوری؟
مادر جون:بله ممنونم
چانی:باشه ...اوم مامان یه لحظه ببخشید مین سو بیا اتاق کارت دارم
مین سو:چیزی شده همین جا بگو مادر جون که غریبه نیستن
چانی:میدونم ولی تو بیا اتاق کارت دارم ببخشید مامان تنهات میزارم فقط یه لحظه کارش دارم مین سو بیا
مادر جون:اشکالی نداره پسرم من همینجا نشستم
چانیول دستمو گرفت و منو کشید سمت اتاق درم بست
چانی:تو دیوانه شدی
مین سو:منظورت چیه😦
چانی:تو با این حالت میخوای از مامانم پزیرایی کنی
مین سو:من کاری نکردم فقط ازشون پرسیدم چی میخورن من براشون آماده کنم
چانی:واییی مین سو داری دیوانم میکنی چرا الان رسمی حرف میزنی بعدشم این کار نیست میخوای قهوه درست کنی آیا قهوه درست کردن کار حساب نمیاد تو نباید مدت زیادی سر پا باشی و از عادت بدت تا قهوه آماده میشه کنارش سر پا وایمیسی
مین سو:خوب دوست دارم منتظر بمونم تاآماده بشه
چانی:این کار واسه الان نیست تو الان مدام باید استراحت کنی الانم میری میشینی هیچ کاری هم نمیکنی خودم کارارو انجام میدم
مین سو:نه چان من نمیخوام مامانت فکر کنه من از تو کار میکشم و خودم هیچ کاری نمیکنم
چانی:یعنی چی تو به خاطر فکرای مزخرف مامانم میخوای حالت بد بشه مریض بشی واقعا که من اجازه نمیدم کاری انجام بدی فهمیدی...
ادامه دارد
خوب دیگه نباید زیادطولانی بشه مجبورم اینجا قطش کنم ادامه پارت بعدی
امیدوارم دوست داشته باشید اگت غلط املایی یا اشتباه تایپی وجود داره معذرت🙈نظر بدید یادتون باشه ممنونم کیوتیام😊
۸.۱k
۰۹ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.