Since when did love lead to murder?
Since when did love lead to murder?
از کی تا حالا عشق به قتل راه پیدا کرده¿
━━━ • ✙ • ━━━
part: ¹¹
◈دلم برات تنگ شده بود
_این دیگه کیه داره بچه رو له میکنه
دو هی؟
◈چطوری پسر بامزه
انقدر زود صمیمی نشو
◈بیشعور خواهر برداریما(خنده)
خواهر؟
◈....
◈چرا برنمیگردی خونه
اینجوری راحت ترم
◈نمیزاری بیام تو؟
الان کار دارم تو هم برگرد برو
◈هنوزم همونجوری هیچ فرقی نکردی
آره درست ترش، نمیزارم وارد خونم شی از اینجا برو. یجوری حرف میزنی انگار یه خانواده عادیم و تو دلت برام تنگ شده. واقعا ازم میپرسی چرا برنمیگروم خونه؟
◈هنوز ..فراموش نکردی؟
فراموش؟ مگه فراموش کردنیه؟...برو نمیخوام ببینمت
◈باشه بیشتر از این نمونم ببخشید مزاحم شدم
◈راستی من دارم قرار میزارم هنوزم نمیتونم راز هام رو بهت نگم امیدوارم یه روزی بتونی منو ببخشی ..!
◈شب دوباره بهت سر میزنم
ای جمله رو باصدای بلند گفت برای همین ا/ت شنید
تهیونگ در و بست و اومد نشست
واقعا فکر میکنه چیزه کوچیکیه ..بریزم بیرون به همشون نشون بدم چقدر بزرگه
ا/ت چشماش گرد شد و لقمه غذا پرید تو گلوش در حین سرفه کردن حرف میزد
_واقعا که آدم مزخرفی هستی
چی؟
_اصلا فکر نمیکردم اینجوری باشی بهر حال باید خودتو کنترل کنی این راهش نیست
چی راهش نیست مگه چیکار کردم؟
_انگار در موردت اشتباه فهمیدم تو از اون مردای ...بیخیال
صبر کن ببینم تو دقیقا چی فکر کردی؟
_خب گفتی فکر میکنن کوچیکه میخوای نشون بدی بزرگه چی فکر کنم به نظرت ...حداقل جلوی من نباید میگفتی همه تصوراتم ازت بهم خورد
(خندهه)
_چیه
(خنده) تو واقعا خیلی منحرفی(خنده)
_واسه چی انقدر میخندی چی شده
خیلی خوبی این چه فکریه در مورد من (خنده)
_یعنی من اشتباه فهمیدم؟(آروم)
آره خیلی ام اشتباه فهمیدی ..وای دل درد گرفتم(خنده)
ا/ت متوجه شد چه آبرو ریزی کرده از خجالت نمیتونست به تهیونگ نگاه کنه
منظورم ناراحتیم بود ...بریزم بیرون و نشون بدم چقدر بزرگه یعنی عصبانیت و اندوهم
_آها ..دیگه برم بیشتر از این نمونم
با این سر و وضع بهتره بمونی بخاطر لباست ميگما وگرنه..
_با تاکسی میرم ...خدافظ
با عجله بیرون اومد و سوار ماشین شد
_یکی بگه رو دارم بمونم آخه ..وای دیگه به این آبرو ریزی نمیگن آوارِ آبرو میگن
¿¿¿¿¿¿¿
م.ا/ت: کجا بودی؟
_آه مامان آه. دلمو شکوندی منم از صبح تاشب که کار کردم هیچی شب جایی رو نداشتم که برم همونجا موندم و بین چربی ها و کثیفی ها خوابیدم ...اصلا نمیدونی حالم چقدر بده. نمیخوام باهات حرف بزنم امروز نذاشتن بیرونم کردن وگرنه همونجا میموندم. وای نمیتونم جلوی گریه م رو بگیرم گریه نکردن چقدر سخته
#BTS #BTS_ARMY #Teahyung #Jimin #Namjoon #Seokjin #yoongi #Heosok #Jungkook #K_pop #Bangtan #ARMY
#بی_تی_اس #کیپاپ #فیک #تهیونگ #آرمی
از کی تا حالا عشق به قتل راه پیدا کرده¿
━━━ • ✙ • ━━━
part: ¹¹
◈دلم برات تنگ شده بود
_این دیگه کیه داره بچه رو له میکنه
دو هی؟
◈چطوری پسر بامزه
انقدر زود صمیمی نشو
◈بیشعور خواهر برداریما(خنده)
خواهر؟
◈....
◈چرا برنمیگردی خونه
اینجوری راحت ترم
◈نمیزاری بیام تو؟
الان کار دارم تو هم برگرد برو
◈هنوزم همونجوری هیچ فرقی نکردی
آره درست ترش، نمیزارم وارد خونم شی از اینجا برو. یجوری حرف میزنی انگار یه خانواده عادیم و تو دلت برام تنگ شده. واقعا ازم میپرسی چرا برنمیگروم خونه؟
◈هنوز ..فراموش نکردی؟
فراموش؟ مگه فراموش کردنیه؟...برو نمیخوام ببینمت
◈باشه بیشتر از این نمونم ببخشید مزاحم شدم
◈راستی من دارم قرار میزارم هنوزم نمیتونم راز هام رو بهت نگم امیدوارم یه روزی بتونی منو ببخشی ..!
◈شب دوباره بهت سر میزنم
ای جمله رو باصدای بلند گفت برای همین ا/ت شنید
تهیونگ در و بست و اومد نشست
واقعا فکر میکنه چیزه کوچیکیه ..بریزم بیرون به همشون نشون بدم چقدر بزرگه
ا/ت چشماش گرد شد و لقمه غذا پرید تو گلوش در حین سرفه کردن حرف میزد
_واقعا که آدم مزخرفی هستی
چی؟
_اصلا فکر نمیکردم اینجوری باشی بهر حال باید خودتو کنترل کنی این راهش نیست
چی راهش نیست مگه چیکار کردم؟
_انگار در موردت اشتباه فهمیدم تو از اون مردای ...بیخیال
صبر کن ببینم تو دقیقا چی فکر کردی؟
_خب گفتی فکر میکنن کوچیکه میخوای نشون بدی بزرگه چی فکر کنم به نظرت ...حداقل جلوی من نباید میگفتی همه تصوراتم ازت بهم خورد
(خندهه)
_چیه
(خنده) تو واقعا خیلی منحرفی(خنده)
_واسه چی انقدر میخندی چی شده
خیلی خوبی این چه فکریه در مورد من (خنده)
_یعنی من اشتباه فهمیدم؟(آروم)
آره خیلی ام اشتباه فهمیدی ..وای دل درد گرفتم(خنده)
ا/ت متوجه شد چه آبرو ریزی کرده از خجالت نمیتونست به تهیونگ نگاه کنه
منظورم ناراحتیم بود ...بریزم بیرون و نشون بدم چقدر بزرگه یعنی عصبانیت و اندوهم
_آها ..دیگه برم بیشتر از این نمونم
با این سر و وضع بهتره بمونی بخاطر لباست ميگما وگرنه..
_با تاکسی میرم ...خدافظ
با عجله بیرون اومد و سوار ماشین شد
_یکی بگه رو دارم بمونم آخه ..وای دیگه به این آبرو ریزی نمیگن آوارِ آبرو میگن
¿¿¿¿¿¿¿
م.ا/ت: کجا بودی؟
_آه مامان آه. دلمو شکوندی منم از صبح تاشب که کار کردم هیچی شب جایی رو نداشتم که برم همونجا موندم و بین چربی ها و کثیفی ها خوابیدم ...اصلا نمیدونی حالم چقدر بده. نمیخوام باهات حرف بزنم امروز نذاشتن بیرونم کردن وگرنه همونجا میموندم. وای نمیتونم جلوی گریه م رو بگیرم گریه نکردن چقدر سخته
#BTS #BTS_ARMY #Teahyung #Jimin #Namjoon #Seokjin #yoongi #Heosok #Jungkook #K_pop #Bangtan #ARMY
#بی_تی_اس #کیپاپ #فیک #تهیونگ #آرمی
۱۳.۳k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.