این چه عشقیه پارت 2
این چه عشقیه پارت 2
الویا ـ اتفاقا من برعکس تو، دوست دارم پسر باشم
بنگ چان ـ اوهوم
یه خورده مست بودیم اما یه چیزای حالیمون بود
ما دخترا رفته بودیم وسط قر میدادیم بعد چند دقیقه بعدش هم پسرا اومدن وسط جنی و بنگ چان الویا و تهیونگ تا خرخره خورده بودن بیشتر از منو جیمین مست بودن من خسته شدمو نشستم یه گوشه تو عالم خودم بود سرم سنگین شده بود سرمو بردم بالا نگای سقفی که از اینه بود کردم به امروز فکک کردم تو همین حال بودم که....
جیمین ـ حالت خوبه؟
به حالت عادی برگشتم
ـ هان؟
جیمین ـ میگم حالت خوبه؟
ـ اره، اره خوبم
جیمین ـ چیکاره ای؟
ـ دنسر تو چی؟
جیمین ـ من ایدلم
ـ واقعا؟
جیمین ـ اره
همین جور یه خورده باهم حرف زدیم پسر باحالی میمود ساعت 11 بود به زور با دخترا و پسرا سوار ماشین بنگ چان شدیم من هنوز گواهیناممو نگرفته بودم برای همین جیمین رانندگی کرد ادرس خونه ی خودمون رو بهش دادم بعد چن دقیقه رسیدیم جیمین تهیونگو بنگ چان رو برد تو اتاق بنگ چان و الویا جنی رو هم داشتم میبردم تو اتاق خودم
جنی ـ هانا دوست دارم
بوی دهنش داشت خفم میکرد
ـ تورو خدا حرف نزن که الان میکشیم
الویا ـ چانگ منم دوست دارم
جفتشون دهنشون بو میداد انگا سگ داخل دهنشون سَقَط شده
به زور بردمشون تو اتاق خودم فوری خوابیدن منو جیمین هم رفتیم تو اشپز خونه رو میز نشستیم گشنم بود برای همین دوتا رامن درست کردم گذاشتم رو میز اومدم بشینم که پام پیچ خورد داشتم از پشت میوفتادم زمین که نمیدونم چیشد جیمینم افتاد روم دستشو گذاشت زیر سرم که نخوره به سرامیک
جیمین ـ حالت خوبه؟ جاییت درد نمیکنه؟*حالت نفس نفس زدن*
ـ اره خوبم فقط پام درد میکنه
جیمین از روم پاشدو کمکم کرد بلندشم با باند کشی ـم پامو بستم
رامن خوردیم جیمین رفت تو اتاق بنگ چان منم رفتم تو اتاق که به یه مشکل برخوردم
الویا یه طرف تخت خوابیده بود جنی هم یه طرف و فقط وسط تخت خالی بود
ـ چه ادمای خوش خوابی
رفتم وسطشون دارز کشیدم پتو دادم رو سه تامون جنی و الویا خیلی بد خوابن داشتن لهم میکردن به هزار بدبختی خوابیدم
"فردا صبح"
ویو هانا
صبح با صدای پرنده ها چشمامو باز کردم دیدم جنی و الویا منودبغل کردن
ـ تورو خدا از روم پاشین
جنی ـ صدا نده بگیر بکپ*با صدای خوابالو*
ـ چه گوهی خوردیم رفتیم کلاپ
الویا ـ چه بالشت نرمی *پاش با دستشو میندازه رو هانا*
اعصابم خورد شد با هزار بدبختی از تخت اومدم بیرون همراه گوشیم رفتم تو اشپز خونه اهنگ "Unholy" رو پلی کردم همراش یه قری میومدم و میخوندم و همین طور صبحونه اماده میکردم
ـ چطور نمیدونی کاراتو تمیز پیش ببری*داره اهنگو میخونه*مامان نمیدونه که ددی داره تو روسپی خونه داغ میکنه
ویو جیمین
الویا ـ اتفاقا من برعکس تو، دوست دارم پسر باشم
بنگ چان ـ اوهوم
یه خورده مست بودیم اما یه چیزای حالیمون بود
ما دخترا رفته بودیم وسط قر میدادیم بعد چند دقیقه بعدش هم پسرا اومدن وسط جنی و بنگ چان الویا و تهیونگ تا خرخره خورده بودن بیشتر از منو جیمین مست بودن من خسته شدمو نشستم یه گوشه تو عالم خودم بود سرم سنگین شده بود سرمو بردم بالا نگای سقفی که از اینه بود کردم به امروز فکک کردم تو همین حال بودم که....
جیمین ـ حالت خوبه؟
به حالت عادی برگشتم
ـ هان؟
جیمین ـ میگم حالت خوبه؟
ـ اره، اره خوبم
جیمین ـ چیکاره ای؟
ـ دنسر تو چی؟
جیمین ـ من ایدلم
ـ واقعا؟
جیمین ـ اره
همین جور یه خورده باهم حرف زدیم پسر باحالی میمود ساعت 11 بود به زور با دخترا و پسرا سوار ماشین بنگ چان شدیم من هنوز گواهیناممو نگرفته بودم برای همین جیمین رانندگی کرد ادرس خونه ی خودمون رو بهش دادم بعد چن دقیقه رسیدیم جیمین تهیونگو بنگ چان رو برد تو اتاق بنگ چان و الویا جنی رو هم داشتم میبردم تو اتاق خودم
جنی ـ هانا دوست دارم
بوی دهنش داشت خفم میکرد
ـ تورو خدا حرف نزن که الان میکشیم
الویا ـ چانگ منم دوست دارم
جفتشون دهنشون بو میداد انگا سگ داخل دهنشون سَقَط شده
به زور بردمشون تو اتاق خودم فوری خوابیدن منو جیمین هم رفتیم تو اشپز خونه رو میز نشستیم گشنم بود برای همین دوتا رامن درست کردم گذاشتم رو میز اومدم بشینم که پام پیچ خورد داشتم از پشت میوفتادم زمین که نمیدونم چیشد جیمینم افتاد روم دستشو گذاشت زیر سرم که نخوره به سرامیک
جیمین ـ حالت خوبه؟ جاییت درد نمیکنه؟*حالت نفس نفس زدن*
ـ اره خوبم فقط پام درد میکنه
جیمین از روم پاشدو کمکم کرد بلندشم با باند کشی ـم پامو بستم
رامن خوردیم جیمین رفت تو اتاق بنگ چان منم رفتم تو اتاق که به یه مشکل برخوردم
الویا یه طرف تخت خوابیده بود جنی هم یه طرف و فقط وسط تخت خالی بود
ـ چه ادمای خوش خوابی
رفتم وسطشون دارز کشیدم پتو دادم رو سه تامون جنی و الویا خیلی بد خوابن داشتن لهم میکردن به هزار بدبختی خوابیدم
"فردا صبح"
ویو هانا
صبح با صدای پرنده ها چشمامو باز کردم دیدم جنی و الویا منودبغل کردن
ـ تورو خدا از روم پاشین
جنی ـ صدا نده بگیر بکپ*با صدای خوابالو*
ـ چه گوهی خوردیم رفتیم کلاپ
الویا ـ چه بالشت نرمی *پاش با دستشو میندازه رو هانا*
اعصابم خورد شد با هزار بدبختی از تخت اومدم بیرون همراه گوشیم رفتم تو اشپز خونه اهنگ "Unholy" رو پلی کردم همراش یه قری میومدم و میخوندم و همین طور صبحونه اماده میکردم
ـ چطور نمیدونی کاراتو تمیز پیش ببری*داره اهنگو میخونه*مامان نمیدونه که ددی داره تو روسپی خونه داغ میکنه
ویو جیمین
۷.۸k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.