این چه عشقیه؟ پارت 4
این چه عشقیه؟ پارت 4
بنگ چان ـ هانا امروز برنامت چیه؟
ـ خب مثل همیشه باشگاه تو چی؟
بنگ چان ـ منم امروز عاکسی دارم باید برم اونجا
ـ برای البوم جدیدت؟
جیمین ـ خوب که یادم اوردی منم باید برم شرکت
تهیونگ ـ خب منم یه ریز کارای دارم بعد باهم میریم
جیمین ـ باشه
بنگ چان ـ بَری کجاس؟(سگشون)
ـ نمیدونم
یهو دیدیدم صدای در اومد رفتم نگاه کردم اجوما با بری بود
اجوما ـ سلام دخترم
ـ سلام اجوما کجا بودی؟
اجوما ـ بری رو بردم بیرون یه چرخی بزنه و یه خورده هم برای اشپز خونه خرید کردم
بنگ چان ـ هانااا کیع؟*با صدای بلند*
ـ اجوماس*با صدای بلند*
بری رفت تو حیاط برای خودش بازی کردن منم کمک اجوما وسایلو بردیم تو اشپز خونه
اجوما ـ ببخشید نتونستم براتون صبحونه درست کنم
بنگ چان ـ مشکلی نیست
صبحونه مون رو خوردیم و بچه ها رفتن خونه که اماده شن و بعد برن باشگاه منم لباس اماده کردمو کیف باشگاهمم اماده کردم و رفتم حموم یه دوش ربع ساعتی گرفتم اومدم بیرون لباسای که اماده کردمو پوشیدم (اسلاید بعد) بنگ چان هم اماده منتظر من بود که منو برسونه کیفمو برداشتم رفتم پایین پیشش
بنگ چان ـ اووووو خانم هانا تیپ زده
ـ زهرمار بیا بریم
بنگ چان ـ باشه
میخواستیم بریم که...
اجوما ـ بچه ها یه دقیقه وایسین *با صدای بلند*
اجوما با دوتا ظرف سر دار اومد یکیشو داد به من و یکی دیگشو داد به بنگ چان
اجوما ـ میوه هس اگه ضعف زدین بخورین باشه؟
ـ مرسی اجوما
اجوما ـ خیلی خب برین دیگه
بنگ چان ـ عصر میایم خونه
اجوما ـ باشه
از خونه زدیم بیرون داشتیم سوار ماشین میشدیم که یادم اومد بطری ابم یادم رفته
ـ بنگ چان تو ماشینو روشن کن تا من بطریه ابمو بیارم
بنگ چان ـ باشه
رفتم در خونه تا در زدم اجوما باز کرد
ـ اجوما بطریه ابم تو یخچاله یادم رفت برش دارم
اجوما ـ الان برات میارمش
ـ ارمادمم تو شارژه میشه بیاریش*با صدای بلند *
اجوما ـ اره الان میارم*با صدای بلند *
اجوما بطری ابم با ارپادمو اورد رفتم تو ماشین
بنگ چان ـ دیگه چیزی یادت نرفته؟
ـ نه بریم
بنگ جان مند رسوندو رفت منم رفتم داخل لباس باشگامو پوشیدن رفتم تو سالن که جنی و الویا اومدن سمتم
جنی ـ اومدی؟
ـ اره اومدم بیاین بریم گرم کنیم
الویا ـ بیاین
رفتیم گرم کردیم تا ساعت 2 ظهر داشتیم تمرین میکردم وقت استراحت بود نشسته بودم رو زمین که استادمون اومد سمتم (اسم استادش کانگ)
کانگ ـ هانا برات یه پیشنهاد دارم
ـ من که گفام دیگه پیشتهاد قبول نمیکتم باز میخوای مثل اون دفع بشه؟
کانگ ـ اما این یکی فرق داره
بنگ چان ـ هانا امروز برنامت چیه؟
ـ خب مثل همیشه باشگاه تو چی؟
بنگ چان ـ منم امروز عاکسی دارم باید برم اونجا
ـ برای البوم جدیدت؟
جیمین ـ خوب که یادم اوردی منم باید برم شرکت
تهیونگ ـ خب منم یه ریز کارای دارم بعد باهم میریم
جیمین ـ باشه
بنگ چان ـ بَری کجاس؟(سگشون)
ـ نمیدونم
یهو دیدیدم صدای در اومد رفتم نگاه کردم اجوما با بری بود
اجوما ـ سلام دخترم
ـ سلام اجوما کجا بودی؟
اجوما ـ بری رو بردم بیرون یه چرخی بزنه و یه خورده هم برای اشپز خونه خرید کردم
بنگ چان ـ هانااا کیع؟*با صدای بلند*
ـ اجوماس*با صدای بلند*
بری رفت تو حیاط برای خودش بازی کردن منم کمک اجوما وسایلو بردیم تو اشپز خونه
اجوما ـ ببخشید نتونستم براتون صبحونه درست کنم
بنگ چان ـ مشکلی نیست
صبحونه مون رو خوردیم و بچه ها رفتن خونه که اماده شن و بعد برن باشگاه منم لباس اماده کردمو کیف باشگاهمم اماده کردم و رفتم حموم یه دوش ربع ساعتی گرفتم اومدم بیرون لباسای که اماده کردمو پوشیدم (اسلاید بعد) بنگ چان هم اماده منتظر من بود که منو برسونه کیفمو برداشتم رفتم پایین پیشش
بنگ چان ـ اووووو خانم هانا تیپ زده
ـ زهرمار بیا بریم
بنگ چان ـ باشه
میخواستیم بریم که...
اجوما ـ بچه ها یه دقیقه وایسین *با صدای بلند*
اجوما با دوتا ظرف سر دار اومد یکیشو داد به من و یکی دیگشو داد به بنگ چان
اجوما ـ میوه هس اگه ضعف زدین بخورین باشه؟
ـ مرسی اجوما
اجوما ـ خیلی خب برین دیگه
بنگ چان ـ عصر میایم خونه
اجوما ـ باشه
از خونه زدیم بیرون داشتیم سوار ماشین میشدیم که یادم اومد بطری ابم یادم رفته
ـ بنگ چان تو ماشینو روشن کن تا من بطریه ابمو بیارم
بنگ چان ـ باشه
رفتم در خونه تا در زدم اجوما باز کرد
ـ اجوما بطریه ابم تو یخچاله یادم رفت برش دارم
اجوما ـ الان برات میارمش
ـ ارمادمم تو شارژه میشه بیاریش*با صدای بلند *
اجوما ـ اره الان میارم*با صدای بلند *
اجوما بطری ابم با ارپادمو اورد رفتم تو ماشین
بنگ چان ـ دیگه چیزی یادت نرفته؟
ـ نه بریم
بنگ جان مند رسوندو رفت منم رفتم داخل لباس باشگامو پوشیدن رفتم تو سالن که جنی و الویا اومدن سمتم
جنی ـ اومدی؟
ـ اره اومدم بیاین بریم گرم کنیم
الویا ـ بیاین
رفتیم گرم کردیم تا ساعت 2 ظهر داشتیم تمرین میکردم وقت استراحت بود نشسته بودم رو زمین که استادمون اومد سمتم (اسم استادش کانگ)
کانگ ـ هانا برات یه پیشنهاد دارم
ـ من که گفام دیگه پیشتهاد قبول نمیکتم باز میخوای مثل اون دفع بشه؟
کانگ ـ اما این یکی فرق داره
۸.۸k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.