پـارت ⑤④
پـارت ⑤④
تـرنم٭
بعد از چند مین رسیدیم خونه همین که رسیدیم فوری از ماشین پیاده شدم
سپنتا هم فوری ماشین و پارک کرد و پیاده شد باهم رفتیم و سوار آسانسور
شدیم خیلی نگران آریانا بودم میترسیدم بلایی سر خودش بیاره تا که به طبقه سیزده رسیدیم فوری رفتم سمت خونه هرچی در زدم کســیی در و باز نکرد
با کلید در و باز کردم و رفتم تو سپنتا هم پشت سرم اومد تو دخترارو صدا زدم
ولی انگار کسی نبود به سمت اتاق آریانا رفتم دسته در و فشار دادم ولی انگار
در قفل بود ـ آریانا عزیزم در و باز کن منم ترنم سپنتا:شاید خونه نیستن
ـ اما تو این موقعیت کجا میخوان رفته باشن بعدشم اگرم جایی برن برای
چی در اتاق و قفل کردن سپنتا:نگـران نشو حتما رفتن جایی ـ د نمیتونم نگران نباشم نه ـ میگم سپنتا میشه در و بشکونی سپنتا:ترنم دیوونه شدی برای چی
بشکنم ؟ ـ بشکن دیگه به خدا خیلی نگرانم سپنتا:خیلی خب برو کنار رفتم کنار و سپنتا بعد از سه بار تلاش در و شکوند رفتم تو و دیدم آریانا رو تختش
نشسته و به رو به روش خیره شده و تمام عکسایی هم که با پرهام داشته پاره کرده آینرو هم زده بود شکونده بود ـ آریانا عـزیزم خوبی؟ جوابم و نداد اصلا
انگار نمیشنید باز صداش زدم بازم جواب نداد دیگه رفتم جلو و تن بی جون و لشش و گرفتم تو دستام و سرش و برگردوندم که چشام تو دوتا چشمایی
که از بی جونی سفید و از گریه قرمز شده بود قفل شد ترسیدم و گفتم:آریانا خوبی عزیزم بلند شو بلند شو بریم بیمارستان بلند شو یهو لبایی که خشک
شده بود و وا کرد و با صدایی که از ته چاه میومد گفت:من و ببرین تیمارستان
من یه دیوونه ام من و ببرید تیمارستان من از عشق کسی که بهم میگه ه٭ر٭ز٭ه
دیوونه شدم من و ببریـد یهو این و که گفت یاد خودم افتادم یاد اون موقعی که رهام منو دیوونه کرد یاد اون موقعی که من و دیوونه خودش کرد یهو کل
بدنم و خشم گرفت و بلند داد زدم:نـه تو دیوونه نیستی تو نباید دیوونه کسی باشی نباید ولش کن اونو مگه هون کی بوده ها به جز پسر مردم مگه چیز
دیگه ای هم بوده ها بلند شو خودتو جمع کن تو نباید دیوونه کسی باشی میفهمی نباید باشی نباید خودتو داغون نکن بعدش هرچی دم دستم بود
همینطور که حرف میزدم یا بهتره بگم داد میزدم میشکوندم حرکاتم دست خودم نبود اصلا انگار یکی دیگه درونم بود و این فرمان و به بدنم میداد
یـک.(پـارت.ویـژه).در.کامنت.هـا. #با ـ لایـ💜ـک ـ و ـ کـامنـ👽ـت ـ هـاتـون ـ بتـرکـونیـن.
فعلا این پارت باشه بازم میـزارم نگران نباشین.
اگه لایـک و کامنـت ها بره بالا پارت بعد و زود میزارم.
تـرنم٭
بعد از چند مین رسیدیم خونه همین که رسیدیم فوری از ماشین پیاده شدم
سپنتا هم فوری ماشین و پارک کرد و پیاده شد باهم رفتیم و سوار آسانسور
شدیم خیلی نگران آریانا بودم میترسیدم بلایی سر خودش بیاره تا که به طبقه سیزده رسیدیم فوری رفتم سمت خونه هرچی در زدم کســیی در و باز نکرد
با کلید در و باز کردم و رفتم تو سپنتا هم پشت سرم اومد تو دخترارو صدا زدم
ولی انگار کسی نبود به سمت اتاق آریانا رفتم دسته در و فشار دادم ولی انگار
در قفل بود ـ آریانا عزیزم در و باز کن منم ترنم سپنتا:شاید خونه نیستن
ـ اما تو این موقعیت کجا میخوان رفته باشن بعدشم اگرم جایی برن برای
چی در اتاق و قفل کردن سپنتا:نگـران نشو حتما رفتن جایی ـ د نمیتونم نگران نباشم نه ـ میگم سپنتا میشه در و بشکونی سپنتا:ترنم دیوونه شدی برای چی
بشکنم ؟ ـ بشکن دیگه به خدا خیلی نگرانم سپنتا:خیلی خب برو کنار رفتم کنار و سپنتا بعد از سه بار تلاش در و شکوند رفتم تو و دیدم آریانا رو تختش
نشسته و به رو به روش خیره شده و تمام عکسایی هم که با پرهام داشته پاره کرده آینرو هم زده بود شکونده بود ـ آریانا عـزیزم خوبی؟ جوابم و نداد اصلا
انگار نمیشنید باز صداش زدم بازم جواب نداد دیگه رفتم جلو و تن بی جون و لشش و گرفتم تو دستام و سرش و برگردوندم که چشام تو دوتا چشمایی
که از بی جونی سفید و از گریه قرمز شده بود قفل شد ترسیدم و گفتم:آریانا خوبی عزیزم بلند شو بلند شو بریم بیمارستان بلند شو یهو لبایی که خشک
شده بود و وا کرد و با صدایی که از ته چاه میومد گفت:من و ببرین تیمارستان
من یه دیوونه ام من و ببرید تیمارستان من از عشق کسی که بهم میگه ه٭ر٭ز٭ه
دیوونه شدم من و ببریـد یهو این و که گفت یاد خودم افتادم یاد اون موقعی که رهام منو دیوونه کرد یاد اون موقعی که من و دیوونه خودش کرد یهو کل
بدنم و خشم گرفت و بلند داد زدم:نـه تو دیوونه نیستی تو نباید دیوونه کسی باشی نباید ولش کن اونو مگه هون کی بوده ها به جز پسر مردم مگه چیز
دیگه ای هم بوده ها بلند شو خودتو جمع کن تو نباید دیوونه کسی باشی میفهمی نباید باشی نباید خودتو داغون نکن بعدش هرچی دم دستم بود
همینطور که حرف میزدم یا بهتره بگم داد میزدم میشکوندم حرکاتم دست خودم نبود اصلا انگار یکی دیگه درونم بود و این فرمان و به بدنم میداد
یـک.(پـارت.ویـژه).در.کامنت.هـا. #با ـ لایـ💜ـک ـ و ـ کـامنـ👽ـت ـ هـاتـون ـ بتـرکـونیـن.
فعلا این پارت باشه بازم میـزارم نگران نباشین.
اگه لایـک و کامنـت ها بره بالا پارت بعد و زود میزارم.
۷.۲k
۲۰ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.