رمان
#رمان
#دختر_خوش_شانس
#BTS
#part:9
*ویو سارا*
جواب شما رو دادم
ناشناس:سلام،من مدیر کمپانی هایب هستم
سارا:سلام،بله کاری داشتید؟
مدیر هایب:بله،راستش بعد از اون اتفاق خیلی ها برا مصاحبه اومدن اما حقیقتا هیچکدومشون طوریکه میخواستم نبودن
پس نظرتون چیه بیاید ی مصاحبه باهاتون داشته باشیم؟به نظرم که شما برای این کار خیلی خوبید
سارا:راستش نمیدونم
مدیر:نمیخوام الان جوابمو بدید لطفا راحت باشید و من تا فردا صبح منتظر جوابتونم،فعلا
سارا:خدافظ
نمیدونستم قبول کنم یانه پیشنهاد کاملا یهویی بود اما خیلی خوب بود
مطمئنم اگه ستی اینجا بود از ذوق بالا و پایین میپرید
اووووووف نمیدونم بیا فقط بخوابم فردا صبح دوباره فکر میکنم
رفتم رو تخت و سرمو گذاشتم و خوابیدم
(صبح)
بیدار شدم رفتم دستشویی کارای لازم رو انجام دادم اومدم و آماده شدم
فک کردم که ازونجایی که باید اینجا بمونم و پول دربیارم پس بهتره قبول کنم
به همون شماره زنگ زدم که بعد چند بوق جواب داد
سارا:سلام
مدیر:سلام،خب تصمیمتون رو گرفتید؟
سارا:بله،من مشکلی ندارم قبول میکنم
مدیر:خیلی هم خوب پس شما میتونید بیاید کمپانی و اجراهای لازم رو انجام بدید
سارا:بله،الان میام
مدیر:پس،فعلا
سارا:خداحافظ
کیفمو برداشتم و رفتم سمت کمپانی بعد ۲۰ مین رسیدم وارد شدم و رفتم سمت اتاق مدیر
مصاحبه رو انجام دادم و فرم پر کردم و قرار شد از فردا کارمو شروع کنم
برگشتم هتل رفتم اتاق خودم که در اتاقم زده شد
رفتم باز کردم
فرد:سلام
سارا:سلام
فرد:شما سارا ارنس هستید؟(ارنس فامیلیشه)
سارا:بله خودمم
فرد:مهلت موندن شما در این هتل به پایان رسیده شما میتونید امروز رو بمونید اما فردا برید
متعجب نگاهش میکردم نمیشد چیزی بگم
سارا:اوکی
بعدش رفت منم ناچار رفتم و وسایلم رو جمع کردم دیگه ساعت ۱۲ ظهر شده بود
نهارمو خوردم،بعدش رفتم بیرون و یکم تو خیابونا گشتم تا شب
رفتم توی یک رستوران و شامم رو خوردم بعدش برگشتم هتل و خوابیدم
(صبح)
بیدار شدم وسایلم رو که جمع کرده بودم بردم و توی یک قسمتی از هتل گذاشتم بعدش رفتم کمپانی،وقتی وارد شدم با مدیر روبه رو شدم
سارا:سلام
مدیر:سلام
سارا:راستش میتونید برام یک جا پیدا کنید بمونم هرجا باشه فرقی نمیکنه فقط اسمش خونه باشه اگه اینکار رو کنید دیگه لازم نیست بهم حقوق بدید
مدیر:نه اشکالی نداره،برات خونه پیدا میکنم حقوقتم میدم،فقط اسمت چی بود؟
سارا:ممنون،اسمم سارا هست
مدیر:اوکی،میتونی تا عصر اینجا باشی تابرات خونه پیدا کنم
سارا:ممنون
(پرش زمانی به عصر)
بهم زنگ زد منم جواب دادم
مدیر:من نتونستم برات خونه پیدا کنم،میتونی بری برای ی چند وقت موقت پیش اعضا بمونی
سارا:بله؟چی؟اعضا؟
مدیر:اره برای یک وقت موقت،بعد هم میتونم برات ۲ تا کار حساب کنم که هم مدیر برنامشونی هم ازشون محافظت میکنی ازون جایی که رزمی بلدی
اونوقت بهت ۲تا حقوق میدم
من اینجا از شدت تعجب نمیدونستم چی بگم اخه من برم بین اون ۷ تا پسر چیکار اخه
#دختر_خوش_شانس
#BTS
#part:9
*ویو سارا*
جواب شما رو دادم
ناشناس:سلام،من مدیر کمپانی هایب هستم
سارا:سلام،بله کاری داشتید؟
مدیر هایب:بله،راستش بعد از اون اتفاق خیلی ها برا مصاحبه اومدن اما حقیقتا هیچکدومشون طوریکه میخواستم نبودن
پس نظرتون چیه بیاید ی مصاحبه باهاتون داشته باشیم؟به نظرم که شما برای این کار خیلی خوبید
سارا:راستش نمیدونم
مدیر:نمیخوام الان جوابمو بدید لطفا راحت باشید و من تا فردا صبح منتظر جوابتونم،فعلا
سارا:خدافظ
نمیدونستم قبول کنم یانه پیشنهاد کاملا یهویی بود اما خیلی خوب بود
مطمئنم اگه ستی اینجا بود از ذوق بالا و پایین میپرید
اووووووف نمیدونم بیا فقط بخوابم فردا صبح دوباره فکر میکنم
رفتم رو تخت و سرمو گذاشتم و خوابیدم
(صبح)
بیدار شدم رفتم دستشویی کارای لازم رو انجام دادم اومدم و آماده شدم
فک کردم که ازونجایی که باید اینجا بمونم و پول دربیارم پس بهتره قبول کنم
به همون شماره زنگ زدم که بعد چند بوق جواب داد
سارا:سلام
مدیر:سلام،خب تصمیمتون رو گرفتید؟
سارا:بله،من مشکلی ندارم قبول میکنم
مدیر:خیلی هم خوب پس شما میتونید بیاید کمپانی و اجراهای لازم رو انجام بدید
سارا:بله،الان میام
مدیر:پس،فعلا
سارا:خداحافظ
کیفمو برداشتم و رفتم سمت کمپانی بعد ۲۰ مین رسیدم وارد شدم و رفتم سمت اتاق مدیر
مصاحبه رو انجام دادم و فرم پر کردم و قرار شد از فردا کارمو شروع کنم
برگشتم هتل رفتم اتاق خودم که در اتاقم زده شد
رفتم باز کردم
فرد:سلام
سارا:سلام
فرد:شما سارا ارنس هستید؟(ارنس فامیلیشه)
سارا:بله خودمم
فرد:مهلت موندن شما در این هتل به پایان رسیده شما میتونید امروز رو بمونید اما فردا برید
متعجب نگاهش میکردم نمیشد چیزی بگم
سارا:اوکی
بعدش رفت منم ناچار رفتم و وسایلم رو جمع کردم دیگه ساعت ۱۲ ظهر شده بود
نهارمو خوردم،بعدش رفتم بیرون و یکم تو خیابونا گشتم تا شب
رفتم توی یک رستوران و شامم رو خوردم بعدش برگشتم هتل و خوابیدم
(صبح)
بیدار شدم وسایلم رو که جمع کرده بودم بردم و توی یک قسمتی از هتل گذاشتم بعدش رفتم کمپانی،وقتی وارد شدم با مدیر روبه رو شدم
سارا:سلام
مدیر:سلام
سارا:راستش میتونید برام یک جا پیدا کنید بمونم هرجا باشه فرقی نمیکنه فقط اسمش خونه باشه اگه اینکار رو کنید دیگه لازم نیست بهم حقوق بدید
مدیر:نه اشکالی نداره،برات خونه پیدا میکنم حقوقتم میدم،فقط اسمت چی بود؟
سارا:ممنون،اسمم سارا هست
مدیر:اوکی،میتونی تا عصر اینجا باشی تابرات خونه پیدا کنم
سارا:ممنون
(پرش زمانی به عصر)
بهم زنگ زد منم جواب دادم
مدیر:من نتونستم برات خونه پیدا کنم،میتونی بری برای ی چند وقت موقت پیش اعضا بمونی
سارا:بله؟چی؟اعضا؟
مدیر:اره برای یک وقت موقت،بعد هم میتونم برات ۲ تا کار حساب کنم که هم مدیر برنامشونی هم ازشون محافظت میکنی ازون جایی که رزمی بلدی
اونوقت بهت ۲تا حقوق میدم
من اینجا از شدت تعجب نمیدونستم چی بگم اخه من برم بین اون ۷ تا پسر چیکار اخه
۷.۶k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.