شوگا رفت بالا قلبم یه جور میزد

شوگا رفت بالا قلبم یه جور می‌زد
منم رفتم با فکر کردن به کیس شوگا
لبخندی رو لبم نشست
(۱۲ظهر از دید شوگا)
هیچوقت باور نمیکردم یه دختره بتونه گرایشم رو تغیر بده
رفتم دوش گرفتم یه لباس پوشیدم و رفتم پایین
جیمین داشت به گلا آب میداد
رزا هم کتاب میخوند
دستمو رو شونه رزا گذاشتم و به جیمین نگاه کردم
@ جیمیننن
زود دستمو برداشتم
#چیشده
@ من بستنی میخوام😊
&لعنتی (زیر لب)
#او باشه الان میریم می‌خریم میخوای تو هم بیا بریم خرید
&@اوک
جیمین لباساشو عوض کرد سوار ماشین شدیم رفتیم مرکز خرید
یهو یه پسر به رزا سلام داد
؟سلام
@ تت اینجا چیکار میکنی
؟وادف
باهم خوش و بش کردن و هم دیگر رو بغل کرد
پسره رفت
#کی بود
@دوستم
.
&دوستته!
@خب من این مغازه کار دارم
&ما هم میایم
#راست میگه
رزا وارد لباس زیر فروشی شد چند تا ست س...کسی با مایو خرید
حساب کردیم اومدیم بیرون رفتیم رستوران غذا خوردیم
جیمین رفت بار تحویل بگیره(قاچاق مواد مخدر)
رزا تو اتاقش بود رفتم بدون در زد وارد شدم که دیدم ست کاستوم جدیدش رک پوشیده(ست لباس زیر=کاستوم)
&بهت میاد
@ برو بیرون منحرف
اومدم تو و درو رو قفل کردم
&نمیرم
نیشخند زد
@پس میخوای بازی کنی
&اره
@ولی من حاملم و بچه دوست پسرت تو شکممه
انداختمش رو تخت روش بودم لباشو مک زدم و کشیدم کنار
@نمیخوای ادامه بدی
&میدونم نقشت چیه اما نه
@هوم باشه پس لباسامو تنم کن
(کاستوم داره منظورش تیشرت و ایناست)
&اوک
یه دست لباس براش انتخاب کردم و تنش کردم
رفتم بیرون
یه قهوه خوردم که رزا اومد پایین
@تا حالا احساس خستگی کردی منظورم خسته از زنده بودن
&اره شده
@ چیکار کردی خب
&جنگیدم راستی از مشاورت راضی ای
@اره بد نیست
دیدگاه ها (۶)

&جنگیدم راستی از مشاورت راضی ای @اره بد نیست@میگم جیمین کجا ...

همونجور که مرغ سوخاری تو دستم بود یه گاز بزرگ زد بهش@ دهنی ب...

&اما باید یه چیزی بخوری@ کیمچی با رامیون#من درست میکنم& منم ...

Blackpinkfictions پارت۲۳

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۸

بیب من برمیگردمپارت : 75همه فروشگاه هارو زیر نظر داشتم که چش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط