نمی دانم چرا اما تو را هرجا که می بینم

نمی دانم چرا؟ اما تو را هرجا که می بینم
کسی انگار می خواهد ز من تا با تو بنشینم

تن ِ یخ کرده آتش را که می بیند چه می خواهد؟
همانی را که می خواهم تو را وقتی که می بینم

تو تنها می توانی آخرین درمان ِ من باشی
و بی شک دیگران بیهوده می جویند تسکینم

تو آن شعری که من جایی نمی خوانم؛ که می ترسم
به جانت چشم زخم آید چو می گویند تحسینم

زبانم لال! اگر روزی نباشی... من چه خواهم کرد؟
چه خواهد رفت آیا بَر من و دنیای رنگینم؟

نباشی تو اگر... ناباوران ِ عشق می بینند
که این من، این من ِ آرام... در مُرده به جز اینم!

#محمد_علی_بهمنی
دیدگاه ها (۱)

Focus on where you want to go ,Not what you fear ... روی هدف...

این روزهادستِ من هممثلِ خیلی هابه دهانم نمیرسدتا نگذارم فریا...

کسی نگشاید از یاری، در کاشانه ما رابه چاه افکنده اند آری کلی...

کسی نگشاید از یاری، در کاشانه ما رابه چاه افکنده اند آری کلی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط