💭 وَ تو هیچ نمیدانی
💭 وَ تو هیچ نمیدانی
در این شهرِ شلوغ ،
هزار بار جانم به لبم رسید ،
وقتی غریبه های هم نامت را
صدا میکردند
وَ هیچکدامشان نه تو بودی و
نه حتی شبیهَت ..
عزیزِ جانم ،
دل ، شلوغی شهر نمیداند چیست ؛
میگردد و میگردد و
بهانه ای برای تنگ شدن پیدا میکند .
. شکیبا_سیاسرانی
در این شهرِ شلوغ ،
هزار بار جانم به لبم رسید ،
وقتی غریبه های هم نامت را
صدا میکردند
وَ هیچکدامشان نه تو بودی و
نه حتی شبیهَت ..
عزیزِ جانم ،
دل ، شلوغی شهر نمیداند چیست ؛
میگردد و میگردد و
بهانه ای برای تنگ شدن پیدا میکند .
. شکیبا_سیاسرانی
۱.۴k
۱۷ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.