پارت

پارت ۲۹

پرش به قبل حمله

جیهوپ: کلی بمب توی زیر زمین گذاشتم هروقت بخوایین منفجر میشه

با زدن این دکمه

جونگکوک: ولی ات چی میشه

ویو جین

میدونستم که جونگکوک نگران اته بخاطر همین گفتم ات میدونه که اونجا بمبه پس نگران نباش 🙂

جونگکوک: خاب پس هر وقت شد بزنید تا از شرشون راحت شیم واقعا دلم برای بغل کردن ات تنگ شده

ویو تهیونگ
با هر حرفی که جونگکوک میزد قلبم تیکه تیکه میشد

ولی چاره ای نداشتیم

ویو حال

جونگکوک
جنگ به جاهای بالا کشیده شد پس منم مجبور شدم دکمه رو فشار بدم و اونجا منفجر شد
ولی هرچی مومدیم ات بیرون نیومد پس
........
دیدگاه ها (۰)

پارت ۳۰(پارت اخر ) ویو جونگکوک خونه داشت کاملا میسوخت میخوا...

♥♥♥

پارت ۲۸جونگکوک: ات نجاتت میدم ویو ات واقعا ناراحت بودم و خست...

پارت ۲۷ویو شوگا با چیزی که ات گفت اختیار اشکامو از دست دادم ...

جیمین فیک زندگی پارت ۳۵#

#رویای #جوانی #پارت-۱۰وقتی سوار ماشین شدیم یادمون افتاد که آ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط