زیر خط فقر تو نان و پنیری خورده ای

زیر خط فقر تو نان و پنیری خورده ای؟
کودکت را دست خالی سوی دکتر برده ای؟
زیر خط فقر در سرما شبی خوابیده ای؟
دست پینه بسته یک کارگر را دیده ای؟
زیر خط فقر از درمانده گی خندیده ای؟
با شکست عزت نفست، مدام جنگیده ای؟
زیر خط فقر در سطل زباله گشته ای؟
با خجالت و نداری سوی خانه رفته ای؟
زیر خط فقر با فقر تفکر ساختی؟
زیر دست قلدران زندگی ات را باختی؟
چشم امید ز یاری خلایق بسته ای؟
حس نمودی از تضاد طبقاتی خسته ای؟
زیر خط فقر از پل خودکشی تو کرده ای؟
زیر دست کارفرما حس نمودی برده ای؟
مستاجر بودی درون دخمه ای سرد و نمور؟
مادرت را دیده ای که از دیابت گشته کور؟
پدر معتاد و بیکاری که با سیگار و دود
تن طفل خویش را سوزانده و کرده کبود
چه خبر داری تو از احوال بچه های کار
کودکی که جای تحصیل می برد هر سوی بار
زیر خط فقر شخصی مال ملت را ربود
صیغه شد شغل زنی که حرفه ای بلد نبود
زیر خط فقر اینجا صف کشیدند مردمان
هی اضافه می شود جمعیت محتاج نان
زیر خط فقر امشب یکنفر جان می دهد
زندگی نکبتش را سوت پایان می دهد
دیدگاه ها (۵)

..شبیه من شدن کار آسانی نیستباید که اول محکوم شویبه چه ؟به ا...

. مــــــــــــے نویسم؛بلکه گردش بـــــــــے وقفه ے قلمم ا...

مردن چقدر حوصله میخواهد بی آنکه در سراسر عمرت یک روز یک نفس ...

ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ،ﺟﺪﺍ ﺷﺪﻥﺍﺯ ﺍﻓﮑﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ، ﺍﻓﮑﺎﺭﯼ ﺑ...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

آدما رو خسته و پشیمون نکنید....ازخوب ها

صحچپتر ۱۱ _ دفتر خاطرات پنهانشب...آسایشگاه در سکوتی فرو رفته...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط