گاهی دلتنگی

گاهی دلتنگی
شبیه دیدن عکسی قدیمی میان آلبوم خانوادگیست،
شبیه پیداکردن نوشته ای غبارگرفته
از زیر فرش های کفِ اتاق،
چیزی مانند بوی کمرنگِ عطر
از شیشه ی خالی ادکلن مورد علاقه ات،
دیدن شاخه گلی خشک
میان صفحات کتاب قطوری که مدت ها بازش نکرده ای،
خواندن دوباره ی کارت پستالهای نَم کشیده
و ملاقات اتفاقی با چهره ای که سالها پیش همسایه ات بوده ...

ما در گذشته هایمان زندگی میکنیم
و همیشه جسممان
به ناچار
به روزهای بعدی منتقل میشود.
دیدگاه ها (۱)

من دلم تنگ شده فاجعه را میفهمی ...؟عمق دلتنگی و این حال مرا ...

به دنبال چشمهای تو دلم را گم کردم....

آن روزها من به سلیقه کسی که دوستم داشت و دوستش داشتمسر تا پا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط