ماشین را نگه داشت و گفت :
ماشین را نگه داشت و گفت :
که باید نظرش را در مورد زن ایده آلش بگوید...
گفتم: "بفرما. "
گفت: "من از زنی خوشم می آید که موقعیت ها را خوب بفهمد."
گفتم که منظورش را نمی فهمم...
گفت: "مثلا در آشپزخانه، یک کدبانو باشد ،
و در اتاق پذیرایی ،
مثل یک خانم باشد نه یک آشپز...
در اتاق مطالعه ،
یک زن متفکر و دانا و در اتاق خواب، مثل یک ... "
حرفش را تند و با تحقیر قطع کردم :
"مثل یک هرزه."
از حرفم جا نخورد و گفت:
"زنی که فکر می کند در اتاق خواب ،
باید دانشمند و فیلسوف باشد، احمق است."
#دلنوشته_های_کوچه_پشتی
https://telegram.me/joinchat/BYIBETypQYYlvvnrZeAdZA
که باید نظرش را در مورد زن ایده آلش بگوید...
گفتم: "بفرما. "
گفت: "من از زنی خوشم می آید که موقعیت ها را خوب بفهمد."
گفتم که منظورش را نمی فهمم...
گفت: "مثلا در آشپزخانه، یک کدبانو باشد ،
و در اتاق پذیرایی ،
مثل یک خانم باشد نه یک آشپز...
در اتاق مطالعه ،
یک زن متفکر و دانا و در اتاق خواب، مثل یک ... "
حرفش را تند و با تحقیر قطع کردم :
"مثل یک هرزه."
از حرفم جا نخورد و گفت:
"زنی که فکر می کند در اتاق خواب ،
باید دانشمند و فیلسوف باشد، احمق است."
#دلنوشته_های_کوچه_پشتی
https://telegram.me/joinchat/BYIBETypQYYlvvnrZeAdZA
۳۶۷
۲۹ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.