خـونـاشــآمـ تــرسنــآکـ مــن
خـونـاشــآمـتــرسنــآکـمــن
پارت⁵
تهیونگویو
بوی خونش مست کننده بود!
نتونستم تحمل کنم و رفتمو گردنسو گاز گرفتم
اتویو
تو فکر بود...ی دفه اومد سمتم و گردمو گاز گرفت
ی جیغ خفیفی کشیدم
دیگه چشمام سنگین شد و سیاهی
تهیونگویو
بهوش شد و من ولش کردم
نمیتونستم بزارم همینجا بمونه پس بردمش توی یکی از اتاقا
روی تختم گذاشتمش و روش پتو کشیدم
⁵ساعتبعد
وااا این چرا بیدار نمیشه؟
هاریویو
الان پنج ساعت از اون اتفاق گذشته و خبری از ات نیس
دیگه دارم سکته میکنم
رفتم اتاق معلم
هاری ـ معلم...میشه بیام تو؟
معلم ـ اره بیا
هاری ـ ات خیلی وقته رفته توی کلبهی اونور دریاچه و خبری ازش نیست
معلم ـ بهش پیام دادی؟
هاری ـ چرا ب فکر خودم نرسید*زد تو سرش*
معلم ـ اگه خبری نشد بهم بگو بریم اونجا
هاری ـ ممنون معلم..با اجازتون من میرم
تهیونگویو
منتظر بودم این دختره بیدار بشه که از گوشیش ی صدایی اومد
ی پیام بود
متن پیام:
ات کجایی؟؟
ده ساعته منتظرتم..بهت گفتم نری اونجاهاااا
کره خررر
پایان متن*
.
.
اسمش اتس؟
پس چرا میگه کره خر؟ شاید شوخی میکنه
ات ـ من کجام..؟ عه هاری..عوااا داداچِ گلممممم*لپِ تهیونگو گرفت😂*
ات ـ من کجام دادا؟
تهیونگ ـ حالت خوبه؟
ات ـ اره...ممنون
تهیونگ ـ حالا ولم میکنی؟
ات ـ او ببخشین...راستی...من میرم
تهیونگ ـ نمیشه
ات ـ حداقل گوشیمو بدین..دوستم نگرانم میشه
تهیونگ ـ باشه..
اتویو
گوشیو گرفتم
اووو چقد پیام!
به هاری زنگ زدم
در لحظه جواب داد!
هاری ـ کو.نییی نصف جون شدممممم
ات ـ هویییی کر شدممم...بدون من حال میده؟
هاری ـ ن والا همش فکرم پیش جنابعالی بود!
ات ـ عه پس فکرت پیشم نباشه
هاری ـ چرا
ات ـ عااا نمیتونم بگم...حالا نمیتونمم فک کنم...بعدا اگه شد بهت میگم
هاری ـ مشکوک میزنی.. دوس پسر داری؟
ات ـ چیی؟؟ مغزتو خر گاز گرفته؟ دوس پسر؟ من؟ بابا بیخیالل...
تهیونگویو
چ گشنگ..عه چی دارم میگم..
تهیونگ ـ تموم نشد؟ *اروم*
ات ـ هاری جون من دیگه میرم
هاری ـ وایسـ...
*ات قط کرد*
ات ـ هوففف...چقد زر میزنه
تهیونگ ـ عااا...ببخش ولـ..
ات ـ میخای هیپنوتیزمم کنی؟ منو بکشی بعد بندازی تو رود؟
تهیونگ ـ یااا دیگه انقدم بد نیستممم
ات ـ پس اون ادما رو کی کشته؟
تهیونگ ـ گرگینه ها
ات ـ اها..
ــــ
حیمایت؟
پارت⁵
تهیونگویو
بوی خونش مست کننده بود!
نتونستم تحمل کنم و رفتمو گردنسو گاز گرفتم
اتویو
تو فکر بود...ی دفه اومد سمتم و گردمو گاز گرفت
ی جیغ خفیفی کشیدم
دیگه چشمام سنگین شد و سیاهی
تهیونگویو
بهوش شد و من ولش کردم
نمیتونستم بزارم همینجا بمونه پس بردمش توی یکی از اتاقا
روی تختم گذاشتمش و روش پتو کشیدم
⁵ساعتبعد
وااا این چرا بیدار نمیشه؟
هاریویو
الان پنج ساعت از اون اتفاق گذشته و خبری از ات نیس
دیگه دارم سکته میکنم
رفتم اتاق معلم
هاری ـ معلم...میشه بیام تو؟
معلم ـ اره بیا
هاری ـ ات خیلی وقته رفته توی کلبهی اونور دریاچه و خبری ازش نیست
معلم ـ بهش پیام دادی؟
هاری ـ چرا ب فکر خودم نرسید*زد تو سرش*
معلم ـ اگه خبری نشد بهم بگو بریم اونجا
هاری ـ ممنون معلم..با اجازتون من میرم
تهیونگویو
منتظر بودم این دختره بیدار بشه که از گوشیش ی صدایی اومد
ی پیام بود
متن پیام:
ات کجایی؟؟
ده ساعته منتظرتم..بهت گفتم نری اونجاهاااا
کره خررر
پایان متن*
.
.
اسمش اتس؟
پس چرا میگه کره خر؟ شاید شوخی میکنه
ات ـ من کجام..؟ عه هاری..عوااا داداچِ گلممممم*لپِ تهیونگو گرفت😂*
ات ـ من کجام دادا؟
تهیونگ ـ حالت خوبه؟
ات ـ اره...ممنون
تهیونگ ـ حالا ولم میکنی؟
ات ـ او ببخشین...راستی...من میرم
تهیونگ ـ نمیشه
ات ـ حداقل گوشیمو بدین..دوستم نگرانم میشه
تهیونگ ـ باشه..
اتویو
گوشیو گرفتم
اووو چقد پیام!
به هاری زنگ زدم
در لحظه جواب داد!
هاری ـ کو.نییی نصف جون شدممممم
ات ـ هویییی کر شدممم...بدون من حال میده؟
هاری ـ ن والا همش فکرم پیش جنابعالی بود!
ات ـ عه پس فکرت پیشم نباشه
هاری ـ چرا
ات ـ عااا نمیتونم بگم...حالا نمیتونمم فک کنم...بعدا اگه شد بهت میگم
هاری ـ مشکوک میزنی.. دوس پسر داری؟
ات ـ چیی؟؟ مغزتو خر گاز گرفته؟ دوس پسر؟ من؟ بابا بیخیالل...
تهیونگویو
چ گشنگ..عه چی دارم میگم..
تهیونگ ـ تموم نشد؟ *اروم*
ات ـ هاری جون من دیگه میرم
هاری ـ وایسـ...
*ات قط کرد*
ات ـ هوففف...چقد زر میزنه
تهیونگ ـ عااا...ببخش ولـ..
ات ـ میخای هیپنوتیزمم کنی؟ منو بکشی بعد بندازی تو رود؟
تهیونگ ـ یااا دیگه انقدم بد نیستممم
ات ـ پس اون ادما رو کی کشته؟
تهیونگ ـ گرگینه ها
ات ـ اها..
ــــ
حیمایت؟
۱۰.۹k
۲۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.