خوب خوب 🤡

خوب خوب 🤡
امدم ادامه فن فیک بنویسم🤡
بله دیگه امید وارم گند نزنم تو فن فیک🤡
بریم شروع کنیم🤡
__________________________________
از زبان یونا *
لونا رفت کمی تخمه اورد نشستیم که فیلم ترسناک ببینیم
2 ساعت بعد *
وسط های فیلم بود که گوشیم زنگ خورد
تو مکالمه *
یونا : الو... 😶
باجی : الو چیه نفله
یونا : عا باجی چخبر شده زنگ زدی؟ 😶
باجی : داداشت......
یونا : خووووووو.......
باجی : یکی رو بار دار کرده 🤡
یونا: چههههههههه
ادمین : دارک شد که
باجی : شوخی کردم بابا خواستیم بگم داداشت رفته بار
یونا : خوب به عنم اون دیگه داداش من نیست
باجی : باهاش دعوا کردی باز🤧؟
یونا : با افتخار فراوان بلهههههه
باجی : اهان باش کاری نداری؟
یونا : نه بای
باجی : بای نفله
پایان مکالمه *
لونا : یونااااا بیاد دیگه فیلم بیشترش رفت ها!!
یونا : امدم
فلش بک به موقع خواب *
یونا : خوابم نمیبره 😶
لونا : منم 😶
یونا : چه کنیم 😶
لونا : نمد
یونا : ..... 😶 خاکا تو سر
لونا : چه گفتیییی؟
یونا : هیچی
لونا : اها باش
لونا : یونا گوسفند ها رو بشمار خوابت ببره
یونا : باش
فلش بک به 4 شب *
از زبان لونا *
هعی هر کاری میکردم خوابم نمیبرد
برا همین رفتم داخل اش پز خانه کمی اب بخورم که دیدم یونا داره تو خواب حرف میزنه........
__________________________________
گند زدم 🤡
نظرتون چیه؟ 🤡