وقتی عضو هشتم بودی

وقتی عضو هشتم بودی
p3

ویو یونا
واقعا ناراحت بودم آخه اون دیگه چه حرف هایی بود که شوگا بم زد انگار که من هر. زم که اعضا اومدن و سعی کردن بهم دلداری بدن

کوک= تو که میدونی شوگا با کسایی دوستشون داره یکمی تند رفتار میکنه

که جیهوپ اومد بغلم کرد و گفت لباست خیلی باز بود باید درکش کنی
که یهو عصبانی شدم وو پیش زدم و گفتم که من هر لباسی هم که بپوشم او حق نداره اینطوری باهام حرف بزنه (داد و بغض)
بعدم رفتم تو اتاقم و درو محکم بستم
یونگی ویو
رفتم بار مست شده بودم و اصلا تو حال خودم نبودم
و سمت خوابگاه راه افتادم به چشمم خورد به اتاق یونا سریع درو باز کردم رفتم داخل و با حالت عصبی گفتم
یونگی= مگه من نگفتم که حق نداری که اون لباس رو بپوشی( با حالت مستی)
یونا=به تو چه اصلا ها چرا تو کارام فضولی میکنی ها
که شوگا میره سمت در و قفل میکنه و به یونا نزدیک میشه و یونا هی میره عقب و شوگا یونا رو پرت میکنه رو تخت و لباس های خودشو و یونا رو در میای و یونا بی صدا گریه میکنه و شوگا لبش رو روی لب یونا میزاره و محکم مک میزنه که لبای یونا خون میاد

و...........

اسمات تو کامنت
دیدگاه ها (۱۰)

اسلاید اول= لباس اول یونا که شوگا پارش کرداسلاید دوم= لباسی ...

وقتی عضو هشتم بودی، p1 ویو یونا من کیم یونا هستم عضو هشتم ب...

یونا :صبح از خواب پاشدم درو برم نگاه کردم کوک کنارم خوابیده...

فیک مافیای سیاه من part 2

{مافیای من}{پارت ۶}ویو تهیونگ # بعد کلی حرف زدن با یونگی بلن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط