پارت چهارم

پارت چهارم

برای یه لحظه نامجون سردرد گرفت، سردردی که خیلی شدید تر از یه درد عادی بود، تو خودش جمع شد و سرش رو بین دستاش میفشرد
جونگ کوک خوب دلیل این درد رو میدونست، پس فقط نامجون رو بغل کرد
چند دقیقه بعد، نامجون به چشمای گلدن مکنش خیره شد
+ج...جون...جونگ...کوک؟
کوک:خودمم هیونگ
+چه اتفاقی افتاده؟
کوک:چیزی نیست، یه تصادفه کوچولوئه که باعث شده فقط یکم فراموشی بگیری، ببین هیونگ فقط یه کوچولو پس خودتو نباز
+باشه، قول
کوک:الانم هر سوالی داری یپرس
اون روز جونگ کوک تا ساعت 4 صبح بیدار موندن و با حوصله به سوالای نامجون که با یه لحن خیلی کیوت میگفت جواب میداد، ناگفته نماند که سوتی هایی از جیا داد که خوب تونست جمعش کنه
_7 ماه بعد*تولد جونگ کوک تو بار_
+جونگ کوک بخدا مست کنی میگیرم عین سگ میزنمت
کوک:هیونگ قول شَرَف میدم که مست نشم اگه شدم خودم خودمو میکُشم که خونت آلوده نشه
+خودت میدونی که میکشمت، اوکی برو بیرون اماده شم بریم
کوک:فقط هیونگ اگه مست کردن فردا منو بکش
+چرا؟
کوک:نمیخوام روز تولدم با روز مرگم یکی باشه
+پا میشمااااا
کوک:باشه اماده شو بریم
+اول برو بیرون
کوک:اوپا من که همه جاتو دیدم چرا خجالت میکشی؟(سلیطه طور و صدای نازک)
+جونگ کوک نری همینجا جرت میدم
کوک:باشه رفتم رفتم، تو ماشین میشینم باهم بریم
نامجون هم بعد از پوشیدن یه شلوار پارچه ای مشکی و یه پیراهن سفید که استیناشو تا ارج تا زده بود، کفشش رو پوشید و سوار ماشین شد و سمت بار حرکت کرد
چون بخش VIP رو به صورت کامل اجاره کرده بود تصمیم گرفتن که لایو بزارن
وسط لایو بود که یه گارسون اومد و همه سفارش هارو گرفت
دیدگاه ها (۰)

پارت پنجمبعد از خروج اون دختر، کل کامنتا پر شد از«جیا بود،او...

پارت ششمکوک:هیسسسس، حق بده بهمون، باور کن جسد تو دیدیم، نمید...

پارت سوممین:اروم باش کیکتو بخور، دکتر گفت موقتیهکوک:هیونگ حا...

چون ادمین خیلی گشادی دارینباید بگم کهاینا رو بجای اسم مینویس...

ادامه لایو ویورس جونگکوک:🐰🐹: اه؟ تازه ظاهر شدم و همون لحظه م...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟑عشق مافیاویو جونگ کوک از خونه اومدم بیرون رفتم به کافه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط