خودم بزرگت میکنم
خودم بزرگت میکنم
پارت:۸
ا.ت. با سر صدای زیادی از خواب بلند شدم رفتم بیرون گل خونه همه بادیگاردا سردر گم بودن از یکی شوند پرسیدم چی شده وقتی منو دید داد زد
بادیگارد. خانم پیدا شدن خانم پیدا شدن برید به ارباب بگید(داد)
ا.ت. با این رفتارشون شک زده شده بودم یعنی من گم شده بودم وات من که داخل گل خونه بودم
بادیگاردیک. اربا...ب اربا...ب (نفس نفس زنان )خان..م پی....دا شدن
کوک. وقتی این حرفو شنیدم هم خوشحال شدم هم عصبی رفتم داخل حیاط با صورت ماهو کیوتش روبه رو شده که شک زده شده بود
کوک. همه بر گردین سر پستاتون(داد)
ا.ت. با دیدن کوک ترسیدم
کوک. بامن بیا
ا.ت. دستمو محکم گرفت میکشید
اخخخخ آروم تر
کوک.حرف نباشع (غریدن اخم غلیظ)
ا.ت. از اخمی که بهم کرد لحن صداش ترسیدم هیچی نگفتم پشت سرش رفتم بردم داخل اتاق نشت روی صندلی منو گذاشت جلوش سرم کامل پایین بود
کوک. خب سرتو بگیر بالا
ا.ت. هیچ کاری انجام ندادم
کوک. یه حرفم دوبار تکرار نمیکنم (غرید)
ا.ت. از ترس سرمو آوردم بالا نگاهش شبیه ببر گرسنه ای بود که فقط یه لحظه اشتباه کار دستت میداد
کوک. خب کدوم گوری بودی(داد)
ا.ت. ب....ه ب...ه بخدا داخل گل خونه بودم خوابم برده بود
کوک. به من دروغ نگو (اخم)
ا.ت. درو...غ نمی گم
کوک. به من دروغ نگوووو (عربده)اعصبانی شدم بلند شدم بهش سیلی بزنم که شروع کرد گریه کردن رفت عقب دستاشو کرد سر پناهش با این کارش فهمیدم دروغ نمیگه دلم به رحم اومد آروم رفتم سمتش
ا.ت. سرم عربده کشید گریم گرفت خواست بهم سیلی بزنه چند قدمی رفتم عقب دستامو کردم محافظت انکار دلش به رحم آمد آروم آمد جلو منو داخل بغلش گرفت بغلش گرم بودو بهم امنیت میداد آروم لبمو سطحی بوسید........
شرطا
۱۷ لایک
۳۶ کامنت
پارت:۸
ا.ت. با سر صدای زیادی از خواب بلند شدم رفتم بیرون گل خونه همه بادیگاردا سردر گم بودن از یکی شوند پرسیدم چی شده وقتی منو دید داد زد
بادیگارد. خانم پیدا شدن خانم پیدا شدن برید به ارباب بگید(داد)
ا.ت. با این رفتارشون شک زده شده بودم یعنی من گم شده بودم وات من که داخل گل خونه بودم
بادیگاردیک. اربا...ب اربا...ب (نفس نفس زنان )خان..م پی....دا شدن
کوک. وقتی این حرفو شنیدم هم خوشحال شدم هم عصبی رفتم داخل حیاط با صورت ماهو کیوتش روبه رو شده که شک زده شده بود
کوک. همه بر گردین سر پستاتون(داد)
ا.ت. با دیدن کوک ترسیدم
کوک. بامن بیا
ا.ت. دستمو محکم گرفت میکشید
اخخخخ آروم تر
کوک.حرف نباشع (غریدن اخم غلیظ)
ا.ت. از اخمی که بهم کرد لحن صداش ترسیدم هیچی نگفتم پشت سرش رفتم بردم داخل اتاق نشت روی صندلی منو گذاشت جلوش سرم کامل پایین بود
کوک. خب سرتو بگیر بالا
ا.ت. هیچ کاری انجام ندادم
کوک. یه حرفم دوبار تکرار نمیکنم (غرید)
ا.ت. از ترس سرمو آوردم بالا نگاهش شبیه ببر گرسنه ای بود که فقط یه لحظه اشتباه کار دستت میداد
کوک. خب کدوم گوری بودی(داد)
ا.ت. ب....ه ب...ه بخدا داخل گل خونه بودم خوابم برده بود
کوک. به من دروغ نگو (اخم)
ا.ت. درو...غ نمی گم
کوک. به من دروغ نگوووو (عربده)اعصبانی شدم بلند شدم بهش سیلی بزنم که شروع کرد گریه کردن رفت عقب دستاشو کرد سر پناهش با این کارش فهمیدم دروغ نمیگه دلم به رحم اومد آروم رفتم سمتش
ا.ت. سرم عربده کشید گریم گرفت خواست بهم سیلی بزنه چند قدمی رفتم عقب دستامو کردم محافظت انکار دلش به رحم آمد آروم آمد جلو منو داخل بغلش گرفت بغلش گرم بودو بهم امنیت میداد آروم لبمو سطحی بوسید........
شرطا
۱۷ لایک
۳۶ کامنت
۱۱.۱k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.