وقتی دوست داداشت بود....
وقتی دوست داداشت بود....
🦋Part:12🦋
کوک:خب هانول من به راننده میگم که تورو برسونه خونه
هانول:اوکی ممنونم چاگی
کوک:خواهش-_-
یوجین:چاگییییی؟؟؟؟؟؟؟
کوک:دارع گوه میخوره ولش"آروم"
یوجین:هعب اوکی
هانا:خب الان تهیونگ هم اومد من برم خونه خودمون
یوجین:"با چشمای اشکی به هانا زل میزنه"
هانا:اصلا
یوجین:لوطفا"لوس"
هانا:نوچ
یوجین:عررر لوطفااااا"گریه"
تهیونگ:وادافاک
کوک:لوس نشو
یوجین:^•_•^
بم:هاپ هاپ هاپ
کوک:اوخییی کیوتمم چطورییی
هانا:امروز خسته شد بچه
کوک:براچی؟
هانا:چون باهاش کل روز بازی کردیمم"خنده"
کوک:اوو
هانا:یس"لبخند پسر کش"
کوک:"محو لبخند هانا شده"
تهیونگ:خب هانا بریم؟!
هانا:اوهوم بریم
یوجین:بایی"ناراحت"
هانا:ناراحت نباش باشه؟
رفتم خونه بهت پیام میدمم
یوجین:یس همینه اوکی باییی"لبخند"
هانا:کوک؟ کجایی؟ خب خدافظ
کوک:ام...اعا..با.ی
یوجین:کوکییی چتههه؟؟؟
کوک:هیچ.ی باو
🦋Part:12🦋
کوک:خب هانول من به راننده میگم که تورو برسونه خونه
هانول:اوکی ممنونم چاگی
کوک:خواهش-_-
یوجین:چاگییییی؟؟؟؟؟؟؟
کوک:دارع گوه میخوره ولش"آروم"
یوجین:هعب اوکی
هانا:خب الان تهیونگ هم اومد من برم خونه خودمون
یوجین:"با چشمای اشکی به هانا زل میزنه"
هانا:اصلا
یوجین:لوطفا"لوس"
هانا:نوچ
یوجین:عررر لوطفااااا"گریه"
تهیونگ:وادافاک
کوک:لوس نشو
یوجین:^•_•^
بم:هاپ هاپ هاپ
کوک:اوخییی کیوتمم چطورییی
هانا:امروز خسته شد بچه
کوک:براچی؟
هانا:چون باهاش کل روز بازی کردیمم"خنده"
کوک:اوو
هانا:یس"لبخند پسر کش"
کوک:"محو لبخند هانا شده"
تهیونگ:خب هانا بریم؟!
هانا:اوهوم بریم
یوجین:بایی"ناراحت"
هانا:ناراحت نباش باشه؟
رفتم خونه بهت پیام میدمم
یوجین:یس همینه اوکی باییی"لبخند"
هانا:کوک؟ کجایی؟ خب خدافظ
کوک:ام...اعا..با.ی
یوجین:کوکییی چتههه؟؟؟
کوک:هیچ.ی باو
۵.۹k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.