کوچه را باران شست
کوچه را باران شست
تا وقتی آمدی خاکی برنخیزد
سرتاسر کوچه را قدم به قدم آذین بستم
فرشی در ایوان پهن کردم
سماور را آتش کردم
قند در استکان ها ریختم
عزیز لحظه های من
بوی پیراهنت در شهر پیچیده
گفته اند می آیی...
تا وقتی آمدی خاکی برنخیزد
سرتاسر کوچه را قدم به قدم آذین بستم
فرشی در ایوان پهن کردم
سماور را آتش کردم
قند در استکان ها ریختم
عزیز لحظه های من
بوی پیراهنت در شهر پیچیده
گفته اند می آیی...
۳.۶k
۰۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.