رمان رویای من

رمان رویای من

فصل دوم

پارت ۷۴

ارسلان: از پشت میز پاشدم رفتم سمت سرویس

دیانا: با خنده گفتم دور دهنتو پاک کن

ارسلان: دستی به دور لبم کشیدم و رفتم تو سرویس مسواک زدم و رفتم تو اتاق رو تخت درازش کشیدم

دیانا: ارسلان رفت سرویس و منم وسیله هایی که مونده بود و جابه جا کردم رفتم مسواک زدم و رفتم تو اتاق کنار ارسلان دراز کشیدم

ارسلان: دستمو رو سرش گذاشتم و نازش کردم که خوابش برد داشتم به بچمون فکر می کردم که خوابم برد

.... ۴ ماه بعد ....

دیانا: رو مبل نشسته بودم که ارسلان با کلی لواشک وشکلات اومد خونه آخ جونم

ارسلان: سلامی بهش کردم

دیانا: شکلات و تو دهنم گذاشتم و گفتم خسته نباشی

ارسلان: لبخندی بهش زدم

دیانا: با ذوق فراوان ازش تشکر کردم خیلی خسته بود از قیافش معلوم بود بغلش کردم و بوسش کردم

ارسلان: بغلم کرد تمام خستگیم از تنم بیرون رفت بعد اینکه پلاستیک خوراکی هارو برداشت دست منو کشید سمت مبل فیلم قشنگی میداد

دیانا: در هین نگاه کردن فیلم ارسلان دستشو گذاشت رو شکمم

ارسلان: دیانا شکمش گرد شده بود دستمو گذاشتم روش و آروم نوازش میکردم

دیانا: فیلم که تموم شد کشی به بدنم دادم و به روی ارسلان گفتم فردا باید بریم ببینیم بچه چیه

ارسلان: به فکر اینکه بچم چیه ذوق میکردم

دیانا: وقتی از بچه حرف میزدم چشاش برق میزد
دیدگاه ها (۲)

رمان رویای من فصل دوم پارت ۷۵دیانا: ارسلان هوس توت فرنگی کرد...

رمان رویای من فصل دوم پارت ۷۶دیانا: رفتم تو نوبتمون شد ارسلا...

رمان رویای من فصل دوم پارت ۷۳دیانا: یکم که گذشت ناراحت به سم...

رمان رویای من فصل دوم پارت ۷۲ارسلان: از تو کتک خوردن شیرینه ...

رمان بغلی من پارت های ۸۹و۹۰و۹۱دیانا: دیگه از بیدار موندن ها ...

رمان بغلی من پارت ۵۷ارسلان: از اینه نگاهی به عقب کردم روی صن...

رمان بغلی من پارت ۶۶ ارسلان: بخدا چیزی نیست پنبه رو آغشته به...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط